عقايد سكاها

قوم سكاها شاخه اى ديگر از قوم آريا است . قوم سكاها كه در زبان هاى اروپائى به قوم ((سيت )) معروف است ، در ابتدا با ديگر اقوام هند و اروپائى زندگى مى كرده است و بعدها مهاجرت كرده است .
رنه گروسه محقق فرانسوى مى گويد گ اين قوم كه با ديگر اقوام هند اروپائى از جلگه هاى روسيه مهاجرت كرد، سرانجام رو به سوى سيحون و كاشغر نمود و تا خاك چين پيش رفت . تحركات سكاها آخرين مهاجرت قبائل آريائى محسوب مى شود. قوم سكاها، مردمى بدوى صحرانشين و بسيار خشن و خون ريز بودند. در ((اوستا)) از اين قوم ياد شده است . كتيبه ها و الواح باستانى بدست امده از تمدن ((آشورى ها))، ياد اور نام سكاهاست (700 750 ق.م). در منابع يونانى نيز از اين قوم ياد شده است كه : ((سكاها)) در علف زارهاى جنوبى روسيه كنونى مى زيستند. سابقه زندگى اين قوم در كنار سيحون بوده و سپس به روسيه مهاجرت كرده اند. اين قوم آفترى بزرگ و بلائى هولناك براى ديگر اقوام بشمار مى رفته است . اسنادى از قساوت و جنايات اين قوم افسار گسيخته تاريخ در دست است كه حكايت از بيرحمى فوق تصور اين قوم دارد. ((تورات )) دردى بزرگ از سبعيت اين قوم در سينه دارد:
((... اى فرزندان بنيامين !
از اورشليم فرار كنيد، زيرا بلائى از طرف شمال در حركت
است و شكستى عظيم روى خواهد داد.
خداوند خدا گويد: اينك قومى از زمين شمال مى آورم .
امتى بزرگ از اقصاى زمين بر خواهد خاست ... كمان و نيزه بر خواهند گرفت . ايشان مردمى بيرحم اند... با آواز خود مانند دريا طغيان خواهند كرد...))
هرودت مى گويد: عقيده قوم سكاها بر اين است كه از تمام ملل بهتراند و نژاد برترى دارند. آنان در رابطه با نژاد خود مى گويند: در آن زمان كه زمين خالى از سكنه بود، نخستين انسان ك ((تارگى تاى )) نام داشت و پدر او ((زئوس )) و مادرش دختر ((رود بورستين )) بود. ((تارگى )) سه پسر داشت و در آن زمان از آسمان ((گاو آهن )) و ((زنجير)) و ((تبر)) و ((پياله زرين )) به زمين افتاد. اين اشيا نصيب دو فرزندش نگرديد و تمام آنها به فرزند سوم وى رسيد. آن دو برادر حكومت و پادشاهى روى زمين را به برادر سوم واگذار نمودند. قوم سكاها از نژاد فرزند سوم است كه به مقام سلطنت رسيد. هرودت در رابطه با عقايد و مذهب اين قوم مى گويد: اين قوم ارباب انواع را مى پرستيدند. خدايان آنان عبارت بود از:
      1 تابيت نى ؛ رب النوع اجاق خانواده .
      2 پاپاى ؛ خداى آسمان .
      3 هى توله ؛ خداى آفتاب .
      4 آه يى ؛ خداى زمين كه زن آسمان بود.
      5 آرهيم پاسا؛ خداى زيبايى
      6 ناهيس ماسا؛ خداى دريا.
اين قوم براى خدايان خود قربانى نمى كردند و معبد نمى ساختند. از كشتن خوك و نگهداشتن آن خوددارى مى كردند، زيرا در مذهب آنان حرام بود. سكاها وقتى دشمن خود را مى كشتند، خون او را مى آشاميدند. سكاها به تفاءل و گفته هاى فال گيران و جادوگران اعتقاد بسيار داشتند. آنان وقتى پادشاه متوفاى خود را مى خواستند دفن كنند، شكم او را پاره كرده و پس از تخليه امعاء و احشاء وى درون شكم را با ادويه و كندر پر مى كردند. بدن پادشاه را موميائى كرده و در اطراف كشور مى گرداندند و سپس در مقبره عمومى پادشاهان دفن مى كردند. همراه شاه متوفا يكى از زنان غير عقدى او و ديگر خدمه : آشپز، غلامان و نامه رسان او را با آسب و جواهرات وى دفن مى كردند. ((تورات )) از قوم سكاها به ((ياءجوج و ماءجوج )) ياد كرده و آنان را از اعقاب ((يافث بن نوح )) معرفى كرده است (352)