فرجام

در طى قرون متمادى مردم ژاپن از ميان اديان و مذاهب گوناگون كه به آن ديار راه يافت ، هيچ يك را به طور كامل انتخاب نكردند و آنچه را قبول كردند، تركيبى بود از سنن باستانى مذهب ((شين تو)) و آئين ((بودا)) كه گاهى با مكتب اخلاقى دين ((كنفوسيوس )) در هم آميخته مى شد. در سال 1868 ميلادى كه قدرت واقعى كشور در اختيار فرزند رب النوع خورشيد ((ميكادو)) امپراطور ژاپن ، قرار گرفت . دين ((شين تو))ى باستانى دين رسمى كشور اعلان شد و تشكيلات بودائى از دولت جدا گرديد. در عين حال اكثر مردم از هر دو دين (شين تو و بودا) پيروى مى كنند و از سال 660 ق . م تا امروز تحولات فراوانى بر اثر دگرگونيهاى اجتماعى آن كشور پديد آمده و هم اكنون ژاپن در زمينه صنعت و تكنولوژى جديد با كشورهاى بزرگ و پيش رفته جهان رقابت چشم گيرى دارد. اين تحول حيرت انگيز و غير قابل انتظار در كشورى كه مهد خرافات و اساطير بوده و هست ، صرفا پس از آنكه به دكان رهبانان و كاهنان و روحانيان دغلكار و جاهل پرور ژاپن پايان داده شد و علم و عقل و آزادى علمى ، هنرى و...روى كار آمد، حاصل شد.