اماكن مقدسه ، اساطير، باورهاى مذهبى
اماكن مقدسه ، و انفعالات فيزيكى انسان از قبيل عطسه و...فال و اصطرلاب و...نقش مهمى در باورهاى مذهبى مردم يونان باستان داشت . بطور كلى هر حركتى در طبيعت را به فال نيك و بد مى گرفتند و آن را نمودى از رضايت يا خشم خدايان مى دانستند. صاعقه را تيرهاى زرين خداوند رعد مى دانستند و طوفان را خشم آن را مى خواهد كشتى ها را به قعر دريا بفرستد و غرق كند.
بر اساس اعتقادات يونانيان باستان ، كليه موجودات طبيعت ، مكان سكونت خدايان مرد و زن بود. براى تمامى امور زندگى مادى و معنوى خداوندى مستقل وجود داشت . تمشيت امور در دست خدايان بود؛ سياست و حكومت و اقتصاد و فرهنگ و... عين اراده خدايان بود. نظام طبقاتى : ثروتمند و فقير، برده و آزاده و...عين اراده خدايان بود.(116) و لذا اختلال در امور مهم و انصراف از انجام آنها نتيجه منطقى چنين باورهائى بود: ((وقتى مردمى از يونان ، هنگام اردوكشى به آسيا، درباب كار خود مشورت مى كردند، يكى از رؤ ساى ايشان موسوم به ((گزنفون )) به نطق برخاست . و چون به گفتن پرداخت . از آن جمع يك نفر عطسه اى زد. فورا تمام سربازان در مقابل خداوند سرفرود آوردند...))(117)
يونانيان در مواقع مهم از خدايان استشاره مى نمودند و براى اين كار بقاع متبركى داشتند كه ((هاتف خدايان )) شمرده مى شد و به سوالات ايشان جواب مى داد. اين گونه بقاع از دويست تجاوز مى نموده ؛ ولى از همه معروف تر حرم ((آپولون )) در ((دلف )) بود. دلف در پاى كوه ((پارناس )) در محلى قرار داشت كه ((آپولون )) مارپيتون را با تيرهاى خود در آن جا كشت . آپولون اراده خود را به وسيله كاهنه اى (لاپيطى ) به مردم مى رسانيد. روزى كه براى استخاره معين مى شد، لاپيطى در برابر گودالى روى سه پايه اى مى نشست . از گودال بخار گوگردى خارج مى شد و او را به حال هذيان مى انداخت و الفاظى مقطع مى گفت كه كاهنان براى مؤ منين بيان مى كردند. هيچ معبدى آنقدر زوار نداشت ، چنانكه از تمام بلاد يونانى نشين دور و نزديك براى استخاره از هاتف دلف مى آمدند و در تمام امور از او استشاره مى نمودند. مثلا يكى در باب اختيار همسر و ديگر راجع به مسافرت با او مشورت مى كرد.
براى ريختن شالوده يك آبادى يا اقدام به جنگ و صلح استخاره را ضرورى مى دانستند. از اين رو هاتف دلف كه در واقع خود كاهنان بودند، نه فقط نفوذ مهم مذهبى داشت ، بلكه در سياست نيز موقع بلندى يافت و شهرتش به جائى رسيد كه اجانب هم از او استخاره مى نمودند و براى وى هدايا مى فرستادند. در يونان بعضى جاها زيارتگاه بيماران بود، زيرا خدايان آنجا به شفاى هر عيب و علتى شهرت داشتند. معروفترين خداوندان شفا دهنده ، آسكله پيوس يا اسكولاب و مشهورترين حرم او در اپيدور واقع در خليج اژه بود. بيماران دسته دسته به اپيدور مى آمدند، ابتدا به حمام مى رفتند، خود را طيب و طاهر مى كردند، روزه مى گرفتند و قربانى مى كردند، آنگاه يك شب در تاريكى دورن معبد بسر مى بردند. خدا بايد در آن شب بر آنان جلوه مى كرد و شفا مى داد. بيماران شفا يافته ، هدايائى تقديم مى كردند.(118)