جغرافياى تاريخى انسانى
يونان يكى ديگر از كهن ترين سرزمين هاى مسكونى و متمدن جهان بشمار مى رود. آثار تمدن آن به دهها قرن قبل از ميلاد باز مى گردد. تمدن قديمى آن به تمدن مينوسى معروف است كه مركز آن جزيره كرت بود. يونانيان باستان از دو نژاد اصلى يونانى و اقوام دورى بوند: يونانيها در نواحى مركزى درياى اژه و در آسياى صغير و دوريها در سراسر جزيره كرت و جزائر مجاور ان زندگى مى كردند. حدود ده قرن قبل از ميلاد، در نقاط مختلف يونان ، اجتماعات و شهرهاى مستقل و منفردى بوجود آمدند كه آنها را پوليس مى ناميدند. مهمترين شهرهاى يونان ، آتن ، اسپارت و تب بودند. در سال 683 ق .م . سلطنت موروثى در آتن لغو و حكومتى شبيه به جمهورى در آن برقرار شد. شهر اسپارت در قرن هفتم ق .م . مركز ادبيات يونان بود. در حدود سال 600 ق .م . نظامى گرى بر ان شهر مستولى شد. دولت اسپارت را دو پادشاه اداره كردند. شهر تب كه از حدود هزار سال ق .م . مسكونى شد، بخش عمده اى را در تاريخ باستان يونان بر عهده داشته است . دولت آتن در آغاز قرن پنجم ق .م . مقتدرترين دولت يونان بود كه در سال 510 ق .م . داراى حكومت دموكراسى شد.
در طى قرون پنجم و چهارم ق .م . جنگهاى خونينى به وقوع پيوست . در سال 338 ق .م . فيليپ دوم پادشاه ناحيه مقدونيه ، بر سراسر يونان دست يافت و حكومت فدرال بوجود اورد. پس از او پسرش اسكندر به حكومت رسيد و فتوح فراوانى حاصل كرد. قلمرو حكومت او از شرق تا رود سند گسترش يافت . و پس از مرگ اسكندر امپراطورى بزرگ يونان تجزيه شد و سرانجام در قرن دوم ق .م ، يونان جزئى از امپراطورى روم گرديد. پس از تجزيه دولت روم در قرن چهارم ميلادى يونان جزء امپراطورى روم شرقى (بيزانس ) شد، و با اضمحلال امپراطورى بيزانس در اواسط قرن پانزدهم به تدريج تا پايان همان قرن ، تمام يونان فعلى به تصرف عثمانى در آمد. سلطه تركها بر يونان تا قرن نوزدهم ادامه يافت . سرانجام با دخالت روسيه ، فرانسه و انگلستان در سال 1832 ميلادى استقلال كامل خويش را باز يافت (111).
((يونان از قرن پنجم قبل از ميلاد، وارث تمدن و فرهنگ فلسفى اجتماعى و هنرى بسيار برجسته اى مى شود كه مهد فرهنگها و مذاهب علوم جهان غرب است و به حد بسيار زيادى در شرق نيز دست اندر كار بوده است . اين فرهنگ و تمدن يونانى كه در قرون پنجم و چهارم و سوم (ق .م ) به اوج مى رسد، با ((سقراط))، ((افلاطون ))، ((ارسطو)) و فيزيوكراتها، قدرت و شكوفائى نبوغ يونانى را به اوج مى برد و بعد به حضيض مى آيد و جذب قدرت اجتماعى و امپراطورى عظيم رومى مى شود. جامعه يونانى در امپراطورى روم مضمحل مى شود، اما انديشه و فرهنگ يونان ، انديشه و فرهنگ رومى را مى سازد و روم وارث يونان و ادامه دهنده رسالت فرهنگى و معنوى يونان مى شود...))(112)
پيشينه نژادى يونان به قوم پلاسژ مى رسد ((منشاء اين مردم معلوم نيست ، فقط مى دانيم كه در بدو تمدن ((سيكلاد و كريت )) هنوز به حال وحشيگرى مى زيسته اند.... اما در طى هزاره دوم قبل از ميلاد، سكنه يونان در نتيجه هجومهاى تازه تجديد شد. تاره واردين از اقوام ((آريايان )) بودند و بعدها قوم ((هلن )) ناميده شدند...))(113)