عقايد باستانى روم
آئين رومى ريشه در اديان بدوى دارد و محصولى است از عقايد صادراتى هند و اروپا و يونان و عقايد شرقى ، كه دچار دگرگونى بعدى شد: ((مذهب روميان قديم داراى هيچ تاريخ اساطيرى براى افراد خدايان نبوده و براى آنها هيچگونه نسب نامه يا عروسى و زواجى و يا زاد و ولدى و هيچگونه افسانه پهلوانى پرستش پهلوانان و يا افسانه خلقت و مرگ و زندگانى اخروى نساخته اند. خلاصه آنچه كه هومر و هسيود با ان طول و تفصيل براى خدايان يونان ايجاد كرده اند، رومى ها فاقد آن مى باشند...))(100) دين باستانى روم ، نمودى از توتم پرستى و جان پرستى بدوى بوده است ؛ تئتم پرستى به صورت اعتقاد به گياهان مقدس و حيوانان مقدس . ((بعضى از خانواده ها نام توتم داشتند؛ مانند ((پورسى اى )) كه از كلمه ((پوركوس )) مشتق است و خوك معنى مى دهد... روى علامت بخشهاى نظامى روم قديم گرگ و گراز و عقاب منقوش بود. كلمه لاتين ساسركه معنى مقدس و پليد هر دو را در بر دارد، با كلمه تابو مطابقت مى كند. ايام شومى وجود داشت كه در آن روزها نبايد گفتار مخصوص و اسرار دينى را بيان كرد... در روزهاى سعيد، به زبان آوردن نام بعضى از خدايان ممنوع بود. جان پرستى رومى در اطراف انسان ، ارواح بسيارى را جاى داد ولى آثارى از آنها باقى نگذارد. به ياد بود اين ارواح مراسمى بكار مى بردند و آنان را خشنود مى ساختند. اين نيروهاى بدون شخصيت را يك كلمه خنثى يعنى ((نومن )) كه جمع آن ((نومينا)) است ، مشخص مى ساخت . اين ارواح به ((مانا)) ى بدويان شباهت داشت . ولى مجموعه اى از وحدت مادى منتشر در جهان را آشكار نمى ساخت . اين ارواح در اشياء مادى برقرار بودند و امور معين را مراقبت مى كردند. مثلا يك روح بر زمين باير حكومت داشت ، ديگرى بر كود دادن مزرعه و ديگرى بر شخم زنى ، وجين كارى و غيره رياست داشت . ((وارون )) اين ارواح را داراى قدرت الهى مى داند و انان را خدايان كامل ((دى سرتى )) كه لاتين آن ((دى كرتى )) است ، مى شناسد. هر انسانى ، همزادى يعنى ((ژينوس )) (گينوس ) همراه داشت . كرگ لينگر مى نويسد: ژينوس ديوى است كه توليد مى كند، چون ((كاى )) مصريان نيروى فراوانى توليد مى كند و مى بخشد، در حجله زفاف ساكن است ، با انسان متولد مى شود و با او مى ميرد. به انسان فهم مى دهد و خصلت و اخلاق او را مى سازد. هر زنى در خود يك نيروى باور كننده موسوم به ((ژونو)) داشت ... جان پرستى با جادو همراه بود. رومى با تصوير و با حركات و كلمات تفكر مى نمود و جقيقتى را كه مايل بود، ايجاد مى كرد. براى تاءمين دفاع از شهرها، حلقه جادوئى دور آنها قرار مى داد.))(101)