تحليل فلسفى انسانى توتميسم
((از ويژگيهاى مذهب توتم پرستى و مذاهب بدوى مثل فتيشيسم و آنى ميسم يا پرستش ارواح بى شمارى كه سراسر جهان را پر كرده و در همه اشياء و پديده هاى طبيعت جا دارند، يكى اين است كه بر حسب رابطه انسان با توتم (در توتميسم ) و رابطه انسان با فتيش (در فتيشيسم ) و رابطه اشياء با آدمها و با روج (در آنى ميسم ) دنيا و همه اشياء را تقسيم مى كردند به ((ساكره )) يعنى چيزى كه مقدس و متبرك است و ((پروفان )) يعنى چيزى كه مقدس و متبرك نيست ... بنابراين اصل اعتقاد به نيروى مقدس و شوم و آثار بد و خوبى كه در ذات و زندگى انسان دارد، انسان را به يك سلسله اصول و اعمال و احكام خاصى وامى داشت ؛ بدين معنا كه ترس و گريز يا اميد و حرمت را در آنان بر مى انگيخت و كوششها و مقدماتى را كه براى آمادگى و پذيرش خود و جلب يا تسخير آن قوا و اثرات غيبى ضرورت داشت ، موجب مى شد. و از اينجاست كه مساءله عبادت و مراسم و اعمال دينى ، نظام خاص و تعليمات روحى و فكرى و اخلاقى و اجتماعى و مذهبى و بالاخره رياضت ، لازمه اش تحريم يك سلسله اعمال يا استعمال برخى چيزها و پرهيز از بعضى محرمات است كه نامشان ((تابو)) است .
تمام اشياء عالم داراى روح خاصى است كه نامش ((مانا)) است .
((اسپنسر)) مى گويد: از يك بدوى پرسيدم اين فتيشها را چرا اين قدر نگاه داشته اى و با حرمت بر روى آنها دست مى كشى و به چشمت مى مالى و از آنها تبرك مى جوئى ، مگر اين چيست ؟ چرا به اين جادوگر يا به اين فرد مقدس جامعه تان ... دست مى كشى و لباس يا زانوى او را مى بوسى و به او احترام مى گذارى و..؟
مى گويد: توى اينها ((مانا)) است ... مى بينم كه وقتى ملتها كوچك مى شوند، شخصيتهاى بزرگ هم ارزشهاى خود را در ذهن آنها از دست مى دهند و ارزشهاى متعالى آنها مجهول مى ماند و چون ملت اين ارزشها را نمى شناسد، ارزشهائى را كه مى شناسد، مى تراشد و به آنها نسبت مى دهد... در جامعه هاى فتيشيسم ، آنى ميسم و توتميسم ، نيرويى هست به نام ((شورينگا)) كه فقط عده خاصى در جامعه آن را دارند و اينها ((روحانيون ))اندكه به كمك اين نيرو مى توانند در ارواح و قواى مرموز نفوذ كنند و اعمال و مراسم و اوراد مذهبى را انجام دهند و مردم را را مذهب مرتبط كنند و در آخر، مراسم عبادى و رياضتهاى مختلف و مراسم دستجمعى دينى و نذرها و وقفها را انجام دهند. پس اينها واسطه هاى مقدس ميان عوام مردم و قواى غيبى و مظاهر دينى هستند و علت اين امتياز طبقاتى و نقش اختصاصى و انحصارى شان خصوصيت ذاتى شان است كه صاحب قوه ((شورينگا)) هستند و حامل روح مقدس .))(72)
به نظر مى رسد چنين باورى بدوى در تاريخ حيات انسان باعث شده تا در كنار دو ضلع ((زور)) و ((زر))، ضلع ((تزوير)) هم شكل بگيرد و عامل ((استبداد سياسى ، دينى )) و مايه ((جهل )) و ((جور)) در تاريخ بگردد.