تقسيم بندى تاريخ و انسان شناسى به سه دوره كلى
با مطالعه تاريخ اديان و مذاهب و عقايد و آراء بشرى مى توان دريافت كه بشر در تمامى ادوار حيات خود، مذهبى زيسته است .
و اين نشان مى دهد كه مذهب يك غريزه است كه به صورت وجدان ، عقل و خرد يا دين و مذهب خونمائى كرده است . تاريخ حيات انسان بر حسب استقراء و تقسيم بندى محققان تاريخ و انسان شناسى به سه دوره كلى تقسيم مى شود: دوره باستانى ، دوره جامعه تاريخى و دوره معاصر كه از قرن 15 ميلادى شروع مى شود.
1 دوره باستانى ؛ عصر بدويت انسان است كه هنوز خط وجود نداشته است لذا انسان آن روز قدرت اين را نداشته كه اندوخته هاى خود را (تجربه ها، ادبيات ، عقايد و مراسم مذهبى ) به عنوان سمبل زندگى فردى و جمعى اش ثبت كند و بدين سان تاريخ حيات خود را به نگارش در آورد.
2 دوره جامعه تاريخى ؛ دوره تمدن انسان بشمار مى رود، يعنى آغاز دوره خط و كتابت ، در اين دوره ، انسان داراى مسئوليت فردى و اجتماعى است و داراى نهادهاى آموزشى و سيستم تعليم و تربيت و در نتيجه دوره انتقال راز و رمزهاى زندگى به نسلهاى بعد است . آثار مدون و مكتوب اين عصر و نسل از انسان به صورت الواح ، كتيبه ها، ابزار و آلات مكشوفه ظاهر شده است . عقايد، آداب و رسوم فرهنگى ، مذهبى و طرز تفكر كلى اين انسان به درستى شناخته شده است .
3 دوره معاصر؛ كه دقيقا از قرون اخير آغاز شد و با رنسانس اروپا و نجات علم و عقل و انديشه از اسارت روحانيت كليسا و مذهب اوج گرفت و سير تمدن بشرى ثانيه اى شد؛ تا آنجا كه اينك در ماوراء منظومه شمسى به جستجوى انسانها يا موجودات متمدن ديگر ادامه مى دهد. انسان معاصر به دو مسئله اساسى مى انديشد: به دين يعنى معنويت ، اخلاق و رهائى ، به تمدن يعنى رفاه و راحتى و بهزيستى انسان . بدون شك ضايعات حاصله از تمدن ماشينى ، نمى تواند ارزش برتر پيشرفتهاى انسان در عرصه علوم تجربى و انسانى را تحت الشعاع قرار دهد. بنابراين ضايعات تمدن مادى از ارزشهاى فوق العاده روح تمدن انسانى جداست . و نبايد آن را پيراهن عثمان كرد و عليه مظاهر ترقى و تمدن يا مدنيت انسان معاصر كه براستى قابل تقديس و تقدير است ، بكار برد.