در آمدى بر تاريخ
بنام خداوند جان و خرد
كزين برتر انديشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جاى
خداوند روزى ده رهنماى
خداوند كيوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهيد و مهر
زنام و نشان و گمان برتر است
نگارنده بر شده پيكرست
به بينندگان آفريننده را
نبينى مرنجان دو بيننده را
نيايد بدو نيز انديشه راه
كه او برتر از نام و از جايگاه
سخن هر چه زين گوهران بگذرد
نيابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزيند همى
همانرا گزيند كه بيند همى
ستودن نداند كس او را چو هست
ميان بندگى را ببايدت بست
خرد را و جان را همى سنجد اوى
در انديشه سخته كى گنجد اوى
بدين آلت راى و جان و زبان
ستوده آفريننده را كى توان
به هستيش بايد كه خستو شوى
زگفتار بى كار يكسو شوى
پرستنده باشد و جوينده راه
بژرفى بفرمانش كردن نگاه
توانا بود هر كه دانا بود
ز دانش دل پير برنا بود
از اين پرده برتر سخن گاه نيست
ز هستى مر انديشه را راه نيست (1)