17- جدايى در كليسا

كلمه جدايى بر انفصال بين دو بخش يا گروه از مسيحيان دلالت مى كند و ربطى به اعتقاد ندارد. مهمترين جدايى در تاريخ مسيحيت بين كليساى قسطنطنيه و كليساى رم پديد آمد و آن را گاهى جدايى شرق و غرب مى خوانند. كليساى روم مى گفت كسانى كه كليساها را رهبرى و سرپرستى مى كنند، اسقفان جهان هستند كه با هم در جسم واحدى تحت اشراف اسقف رم عمل مى كنند. به نظر كليساى قسطنطنيه پنج مركز براى مسيحيت وجود دارد كه از نظر اعتبار و اقتدار برابرند: اورشليم ، انطاكيه ، رم ، اسكندريه و قسطنطنيه .
با وجود اين اختلاف نظر پيرامون قدرت ، مسيحيان تابع رم و قسطنطنيه تا قرن نهم همگى متحد بودند. در قرنهاى بعدى نيز آن دو كليسا گاهى از هم جدا مى شدند ودوباره با هم آشتى مى كردند، تا اينكه سرانجام آخرين جدايى بين رم و قسطنطنيه در سال 1054 م . پديد آمد.
شكى نيست كه بيشتر جداييهاى مذهبى بر اثر اسباب و علل سياسى پيش ‍ مى آمد، ولى يك عنصر اعتقادى در جدايى اخير وجود داشت . كاتوليكها (همچنين پروتستانها) براى اظهار ايمان خود به صدور روح القدس از خداى پدر و عيساى پسر كه با هم عمل كرده اند، عبارت (و از پسر) (و به لاتينى : Filoiouge) را به كار مى برند؛ در صورتى كه ارتدوكسها به عبارت اصلى قانون ايمان بسنده مى كنند و عبارت مذكور را به آن نمى افزايد. به عقيده ارتدوكسها روح القدس فقط از خداى پدر صادر شده است . اين مساءله در واقع براى علماى الهيات اهميت دارد و توده مسيحيان اين نزاع را چيزى در حاشيه تاريخ مسيحيت تلقى مى كنند.
در دهه هاى اخير تلاش براى وحدت كليساهاى رم و قسطنطنيه شتاب بيشترى يافته است . هر يك از پاپ ژان بيست و سوم ، پل ششم و ژان پل دوم به ديدار دو پاتريك جهانى ارتدوكس ، اتيناگوراس و ديمتريوس در استانبول مبادرت كرده اند و متقابلا اين دو پاتريك براى بازديد پاپهاى مذكور به رم (واتيكان ) رفته اند. همچنين اين دو كليسا گروههايى را براى برانداختن موانع وحدت ايجاد كرده اند.