جايگاه ذكر لفظى و بيان اهميت ذكر قلبى
در اينجا مناسب است براى آنكه جايگاه و اهميت ذكر لفظى بيشتر شود به يكى، دو نكته در مورد آن اشاره كنيم:
يك نكته در مورد ذكر لفظى، كه تا حدودى جنبه عرفانى نيز دارد، مربوط به اين مسأله است كه هر عضوى از اعضاى بدن بايد بهرهاى از عبادت و بندگى خداوند داشته باشد. عبادت چشم اين است كه به آيات و نشانههاى الهى نگاه كند. از اين رو نگاه كردن به آيات قرآن، يا در مكّه مكرّمه، نگاه كردن به خانه كعبه عبادت است. حظ و بهره چشم از عبادت، امورى از اين قبيل است. عبادت گوش اين است كه، براى مثال، آيات قرآن را بشنود. از اين رو گوش دادن به آيات قرآن عبادت است. بهره دل و قلب از عبادت اين است كه بايد ظرف محبت خدا باشد. در اين ميان زبان نيز بايد بهره خاص خود را از عبادت داشته باشد. حظ زبان از عبادت اين است كه ذكر خدا را بگويد.
نكته ديگرى كه در مورد حكمت ذكر لفظى مىتوان به آن اشاره كرد؛ بُعد تربيتى مسأله است. اگر ما بخواهيم به خدا توجه پيدا كنيم و به مرور اين توجه را بيشتر و قوىتر نماييم، بايستى تمرين داشته باشيم. براى تمرين، ذكر زبانى و لفظى بسيار آسانتر از ذكر قلبى است. در همه امورى كه نياز به تمرين دارد كار را از تمرينهاى سادهتر شروع مىكنند و به مرور تمرينهاى دشوار و دشوارتر را در دستور كار قرار مىدهند. اين قاعده در مورد عرفان و سير و سلوك نيز جارى است. براى انسان بسيار مشكل است كه به يك باره توجهش را از تمامى مظاهر دنيا و زندگى مادى باز دارد و تنها متوجه خداوند شود. انجام اين كار براى انسانهاى عادى حداكثر چند دقيقه يا يكى، دو ساعت در شبانهروز ممكن است. درس خواندن، مطالعه كردن، كسب و كار، كمك به ديگران و نيازهاى برادران ايمانى را رفع نمودن و امثال اين امور، همه و همه كارهايى هستند كه ما روزانه بايد به آنها بپردازيم؛ و توجه قلبى به خدا داشتن در حين انجام همه اين امور كارى بس مشكل است. بسيارى از ما حتى در نمازمان كه وقت اختصاصىِ توجه به خدا است، تنها همان چند لحظه اول نماز و هنگام گفتن اللهاكبر و بسم الله الرحمن الرحيم حضور قلب داريم و پس از آن حواسمان پرت مىشود و تا آخر نماز از ياد خدا و نماز غافل مىشويم! از اين رو براى ما افراد عادى آنچه ممكن و راحتتر است همان ذكر لفظى است. اگر انسان خود را به ذكر لفظى عادت دهد، كمكم همين امر زمينهاى مىشود كه در هنگام گفتن ذكر لفظى به معناى آن هم توجه كند و بدينترتيب ذكر لفظى وسيله و راه مناسبى براى رسيدن به توجه و ذكر قلبى مىشود. از اين رو است كه ذكر لفظى مىتواند راه و ابزار مناسبى براى توجه قلب، به ويژه براى افراد مبتدى در اين راه باشد.
در هر صورت، گرچه ذكر لفظى امرى است لازم و نمىتوان نقش و جايگاه آن را منكر شد؛ ولى بايد توجه داشت كه در مسير عرفان و سير و سلوك، ذكر قلبى نيز اهميت و آثار و فوايد خاص خود را دارد. يك نكته مهم در مورد ذكر قلبى اين است كه به هر حال اساس حركت معنوى و تكاملى ما همان توجه قلبى و حضور خدا در دل و روح و جان ما است. در حج و طواف خانه كعبه نيز نكته مهم، توجه به خداوند و طواف دل به دور تجليات معشوق است. اگر انسان صدها فرسنگ راه را طى كند و در مكه و كنار خانه كعبه، دل به صاحبخانه ندهد و در آنجا نيز تمام توجه و حواسش به چك و سفته و طلبكارىها و بدهىهايش باشد از اين زيارت نصيبى نخواهد برد. در مورد بسيارى از عبادات، روايت خاص داريم كه اگر روح خاص آن عبادت همراه آن عمل نباشد فايدهاى براى صاحبش نخواهد داشت. مثلا در مورد نماز شب و عبادت شبانگاه در روايات چنين آمده است:
رُبَّ قائِم حَظُّهُ مِنْ قِيامِهِ السَّهْرُ؛(1) چه بسا شب زنده دارى كه بهره او از شب زنده دارى اش جز بيدارى نيست.
از اين رو يك نكته بسيار مهم در مورد ذكر قلبى اين است كه نبايد فراموش كنيم كه اين توجه و ياد قلبى است كه اصالت دارد و اگر تمام عمر ما هم به ذكر لفظى صرف شود در حالى كه ذرهاى توجه و حضور قلب در آن نباشد، قطعاً هيچ اثرى در تكامل روح ما نخواهد داشت.
علاوه بر اين اساس ذكر، ذكر قلبى است. يكى از امتيازات بزرگ ذكر قلبى نسبت به ذكر لفظى اين است كه ريا در آن راه ندارد. يكى از مشكلات بزرگى كه بر سر راه تكامل بسيارى از ما وجود دارد و اعمالمان را فاسد و بىاثر مىكند مسأله ريا و خودنمايى است. اما اين مشكل در مورد اعمال و عباداتى كه نمود ظاهرى ندارند تا حدود زيادى خود به خود منتفى است. براى مثال، روزه از اين سنخ عبادات است. روزه چون هيچ نمود ظاهرى ندارد، تا خود انسان به كسى نگويد كه روزه است، ديگران از روزهدارى او خبردار نمىشوند. ذكر قلبى نيز همين امتياز را دارد. ما، براى مثال، در ظاهر به درخت يا گل يا آسمان نگاه مىكنيم؛ ولى در باطن تحت تأثير زيبايى گل و گياه يا عظمت آسمان، تسبيح خدا را مىگوييم و در انديشه عظمت و بزرگى خداوند هستيم. كسى كه از بيرون نگاه مىكند، مىپندارد كه ما مشغول تماشاى گل و درخت و آسمان هستيم؛ ولى از غوغاى درون ما بىخبر است. اين امتياز ذكر قلبى نسبت به ذكر لفظى است. ذكر لفظى اگر بلند گفته شود ديگران مىشنوند و اگر آهسته هم ادا شود ديگران از به هم خوردن لبها مىفهمند كه فرد مشغول ذكر گفتن است؛ مگر آنكه انسان در خلوت و تنهايى مشغول ذكر شود. در هر صورت، راه نداشتن ريا در ذكر قلبى امتيازى مهم براى آن محسوب مىشود.
نكته ديگرى كه تذكر آن بىفايده نيست درباره ذكر قلبىِ اولياى خدا است. حساب ذكر اوليا و توجه آنها به خداوند حساب ديگرى است. در زيارت جامعه ائمة المؤمنين در اين باره مىخوانيم:
وَلَكُمُ الْقُلوبُ الَّتي تَوَلّى اللهُ رِياضَتَها؛(2) شما صاحب قلبهايى هستيد كه خداوند خود متولّى تربيت آن است!
در آن مقام، خداوند خود عنان اختيار قلبها را به دست مىگيرد و دلها را به سوى خود مىكشد و به خويش متوجه مىنمايد. چنين مسألهاى اختصاص به معصومين(عليهم السلام)ندارد، بلكه اگر هر كس صادقانه در مسير عبادت و بندگى خداوند گام بردارد، خداى متعال بيش از تلاشى كه خود او انجام داده به وى مدد خواهد رساند. كسانى كه ثابت كردهاند، مايلند صادقانه بنده خدا باشند و در مسير اطاعت گام بردارند، اگر گاهى زمينه غفلتى برايشان فراهم شود خداوند خود سببى فراهم مىسازد كه آن زمينه را از بين ببرد. حتى ممكن است چيزهايى كه ديگران نمىبينند به انسان نشان دهد تا او را متوجه خود كند و توجهش را از آن زمينه گناه باز گرداند. آرى، اين مقامى است ويژه كه اگر گاهى هم محب در معرض آن باشد كه از محبوب غافل شود، محبوب خود به سراغ او مىآيد و در پيش چشمش جلوهگرى و دلربايى مىكند تا نظر او را از غير خود باز دارد!
پاورقی ها * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
1. بحارالانوار، ج 87، ص 207، باب 12، روايت 17.
2. مفاتيحالجنان، زيارت جامعه ائمة المؤمنين.