مدارك ديگر در مورد رابطه حسينعلي و... با روسيه تزار

حسينعلي بهاء اين دست نشانده ي زيرك و جاسوس پيغمبرنماي روسيه ي تزار در كتاب مبين صفحه ي 76 سطر 8 مي گويد:
«يا ملك الروس... قد نصرني احد سفرائك اذ كنت في السجن تحت السلاسل و الاغلال، بذلك كتب الله لك مقاما لم يحط به علم احد الا هو اياك أن تبدل هذا المقام العظيم؛ اي پادشاه روس! يكي از سفراي تو هنگامي كه در زندان و در زير زنجيرها بودم، مرا ياري كرد. به خاطر اين عمل خداوند براي تو مقامي عطا كرده است كه از علم و احاطه ي مردم بيرون است، مبادا كه اين مقام بزرگ را تبديل نمايي.»
مطلب ديگر اين كه: وقتي كه قرار شد حسينعلي را به عراق تبعيد كنند، همه مي نويسند: مأمورين روسي همراه مأمورين ايراني او را تحت الحفظ به عراق بردند، خود حسينعلي در كتاب لوح ابن الذئب در صفحه 16 مي گويد: «و چون مظلوم از سجن خارج، حسب الامر حضرت پادشاه حرسه الله تعالي مع غلام دولت عليه ايران و دولت بهيه روس به عراق عرب توجه نموديم و بعد از ورود به اعانت الهي و فضل و رحمت رباني آيات به مثل غيث حاطل نازل و به اطراف ارض ارسال شد...» و در اشراقات صفحه 155 مي نويسد:
«خرجنا و معنا فرسان من جانب الدولة العلية الايرانية و دولة الروس الي أن وردنا العراق بالعزة و الاقتدار؛
همراه عده اي از سواران ايراني و روسي از ايران به سوي عراق با كمال عزت و شوكت وارد شديم.»
اگر زير كاسه نيم كاسه نبود، اين همه احترام و حمايت از يك وطن فروش براي چيست، تا آن جا كه خائني را با عزت و شكوه وارد عراق سازند، حقيقت اين است كه حسينعلي از تبعه ي روس بود، در اين صورت، لابد قانون كاپيتولاسيون سلامتي او را حفظ كرد!
آيا اين امور دليل آن نيست كه استعمار مي خواست او را در بغداد و شهرهاي عراق راست كند، و سرانجام پس از ايجاد اختلاف بين مسلمانان توسط او، استفاده نمايند؟!