نتيجه

اگر براستي فريضه حج داراي چنين موقف و موقعيتي است كه كتاب و سنت و سيره مسلمانان گذشته و افكار نويسندگان معاصر، ما را به آن رهبري مي كنند، چرا بايد در بهره گيري از آن كوتاهي بورزيم.

اگر حج وسيله تأليف قلوب و توحيد كلمه و ايجاد خط واحد براي مسلمانان است، چرا نبايد از اين طريق، قدرتهاي اسلامي و نيروهاي فزاينده مسلمين را عليه متجاوزان بر بلاد اسلامي؛ مانند فلسطين و افغانستان بسيج نكنيم؟ اگر حج بُعد اقتصادي و فرهنگي و علمي دارد، چرا بايد در موسم حج مسلمانان در بهبود تنگناهاي اقتصادي و اوضاع نابسامان خود چاره جويي نكنند و سامان نبخشند.

چرا نبايد براي ستمديدگان فلسطين و عراق و افغانستان و آفريقا و لبنان و... مجال دهند تا فرياد خونين خود را به گوش مسلمانان برسانند ومسلمانان را براي دفاع از حقوق بحقّ خويش، به كمك و ياري بخوانند.

چرا نبايد در موسم حج اجتماعات و كنگره هاي بزرگ و گسترده اي بر ضد استعمار شرق و غرب و برنامه هاي جهنمي آنان بر پا شود تا مسلمانان با افكار بيدار و برنامه واحدي به كشورهاي خود بازگردند و فكر و انديشه منسجمي بر همه جوامع حكومت كنند؟

تا كي ما بايد اين فرصتهاي طلايي را از دست بدهيم و اين خسارتها را متحمّل شويم؟

به اميد روزي كه دست اجانب، كه پشت پرده كار مي كند، از حرمين شريفين كوتاه گردد و مشاهد الهي و معالم اسلام به وسيله يك جمعيت منتخب از جامعه اسلامي اداره گردد، و اهداف حج و آثار سازنده آن از هر نظر تحقق پيدا كند.

بمنّه وكرمه