1 ـ ناظر منافع حج گرديم
قرآن كريم، حج ابراهيمي را به اين صورت توصيف مي كند:
«وَاَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ.
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُروا اسْمَ اللَّهِ في اَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلي ما رَزْقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَاَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ.
ثُمَّ ليَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَليُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيق.
ذلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَاُحِلَّتْ لَكُمْ اْلأَنْعامُ اِلاّ ما يُتلي عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّور.
حُنَفاءَ للَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ. وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّمِنَ السَّماءِ فَتَخَطَّفَهُ الطَّيْرُ أو تَهْوي بِه الرّيحُ في مَكانٍ سَحيق.
ذلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ.
لَكُمْ فيها مَنافِعُ اِلي اَجَلٍ مُسَميًّ ثُمَّ مَحِلُّها اِلَي الْبَيْتِ الْعَتيقِ» [1] .
«ما به ابراهيم گفتيم همه مردم را به حج دعوت كن، تا پياده و سواره بر مركبهاي لاغر، از هر راه دور بيايند.
تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حيات بخش) باشند و نام خدا را در ايام معيني بر چار پاياني كه خدا در اختيارشان گذاشته است ببرند (وقتي آنها را قرباني كردند) از گوشت آنها بخوريد و فقير بي نوا را نيز اطعام نماييد.
بعد از آن بايد آلودگي ها را از خود برطرف سازند و به نذرهاي خود وفا كنند و بر گرد خانه كهن طواف نمايند.
اين است مناسك حج و هر كس كه نشانه آيين الهي را بزرگ شمارد، نزد پروردگارش بر او بهتر است، چهار پايان بر شما حلال شده، مگر آنچه كه بعداً خواهيم گفت، از اينها اجتناب كنيد و از سخن باطل و زور بپرهيزيد.
همگي خالصانه خدا را بپرستيد و براي او شرك نورزيد، هر كس براي خدا شريكي قائل شود همانند آن است كه از آسمان به سوي زمين پرت شده و پرندگان او را در نيمه راه مي ربايند و يا اين كه تندباد او را به ديار دوري پرت مي كند.
اين است مناسك حج و هر كس شعائر الهي را بزرگ شمارد، نشانه پاكي قلبهاست.
در اين حيوانات قرباني، براي شما منافعي است تا روز ذبح آنها، سپس محل ذبح آنها كنار خانه قديمي است (در صورتي كه احرام براي عمره مفرده باشد)»
شما از ميان اين آيات، تنها آيه دوم را در نظر بگيريد و در مفاد جمله «ولِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» دقت كافي به عمل آوريد، تا روشن شود كه:
اولاً؛ مقصود از اين منافع كه زائران خانه خدا بايد شاهد آن باشند چيست. از اين كه اين جمله در مقابل جمله «وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ» وارد شده، به نوعي مي رساند كه حج داراي دو بُعد است؛ بُعدي عبادي كه در ذكر و يادِ خدا تجسّم مي يابد و بُعدي اجتماعي كه در مسأله مشاهده منافع خلاصه مي گردد.
ثانياً؛ در اين آيه «منافع» كه بيانگر ابعاد اجتماعي و سياسي است، بر «ذكر اللَّه»، كه ترسيم گر جنبه عبادي اوست، مقدم شمرده شده است.
ثالثاً؛ قرآن لفظ منافع را به صورت مطلق و بدون هيچ گونه قيدي آورده است تا شامل هر نوع منافع؛ اعم از اقتصادي، سياسي و اجتماعي باشد و ما هرگز حق نداريم اين جمله را بر منفعت خاصي تطبيق كنيم و در هر حال خواه آن را بر منافع اقتصادي منحصر كنيم و يا اعم بدانيم، اين جمله به قرينه مقابله با جمله بعدي (ويذكروا اسم اللَّهّ) حاكي است كه حج علاوه بر عبادت، قلمرو ديگري دارد كه بايد از آن نيز بهره گرفت و نبايد آن را يك عبادت خشك، بدون اين كه پيوندي با زندگي مسلمين داشته باشد، انديشيد.
خوب است در اينجا پاي سخن رئيس اسبق دانشگاه الأزهر، شيخ محمود شلتوت بنشينيم تا ببينيم او اين جمله را چگونه تفسير مي كند. وي مي گويد:
«منافعي كه حج وسيله شهود و تحصيل آن مي باشد و به صورت نخستين فلسفه حج مطرح شده است، مفهوم گسترده و جامعي دارد كه هرگز در نوعي و يا خصوصيتي خلاصه نمي گردد، بلكه اين جمله با عموميت و شمولي كه دارد، همه منافع فردي و اجتماعي را در برمي گيرد. اگر تزكيه نفس و تقرّب به سوي خدا منفعت است، مشاوره در ترسيم خطوط گسترش علم و فرهنگ نيز منفعت مي باشد. اگر اين دو، منفعت به شمار مي روند، دعوت مسلمانان بر اين كه همگي همّت و تلاش خود را در گسترش اسلام متمركز سازند نيز منفعت محسوب مي شود، و همچنين... از اين جهت اين منافع به مقتضاي زمان واوضاع مسلمانان در هر زمان فرق مي كند. [2] .
شيخ اسبق از هر در جاي ديگر مي گويد:
«حج با توجه به موقعيت خاصي كه در اسلام دارد و اهدافي كه در آن براي فرد و جامعه در نظر گرفته شده، شايسته است كه مردان دانش و فكر، شخصيتهاي علمي و فرهنگي و مسؤولان سياسي و اداري و آگاهان از مسائل اقتصادي و مالي و معلمان شرع و دين و مردان نبرد و جهاد به آن توجه خاصي بنمايند (و هر گروهي بهره خود را از آن برگيرند.)
شايسته است از همه طبقات بر اين حرم الهي بشتابند، دارندگان فكر و انديشه، نظر و اجتهاد، ايمان و اهداف بلند در آنجا گرد آيند، تا ديده شود كه چگونه مكه بالهاي رحمت خود را بر آنها بركشيده و كلمه توحيد آنان را در گرد خانه خدا جمع كرده است و در نتيجه به شناسايي يكديگر و مشاوره با هم، و معاونت يكديگر بپردازند آنگاه همگي به سرزمينهاي خود به صورت امت واحدي بازگردند در حالي كه دلها يكي، و شعور و احساسات آنان نيز يكي است...» [3] .
شايسته دقت است كه قرآن پس از آيات ياد شده، كه همگي بيانگر شؤون و منافع حج مي باشد، سخن را به آيات جهاد و دفاع از حريم اسلام منتهي مي سازد آنجا كه مي فرمايد:
«اِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا اِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ.
اُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَاِنَّ اللَّهَ عَلي نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ.
الَّذِينَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ اِلاّ أنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلُوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبَيعٌ وَصَلَواتٌ وَمَسجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً، وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ اِنَّ اللَّهِ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ.
اَلَّذينَ اِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلوةَ وَآتَوُا الزّكوةَ وَاَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَللَّهِِ عاقِبَةُ الأمُورِ.» [4] .
«به آنها كه از طريق جنگ تجاوز شده است، اذن داده شد از خود دفاع كنند؛ زيرا كه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر نصرت آنان توانا است.
آنان كه بنا حق از خانه هاي خود بيرون رانده شده اند (جرمي نداشتند جز اين كه مي گفتند) خدا پروردگار ماست و اگر خدا برخي از آنها را به وسيله برخي ديگر دفع نكند مركز عبادت از قبيل ديرها و صومعه ها و معابد و مساجدي كه نام خدا در آنها بسيار برده مي شود ويران مي گردد، و خداوند كساني را كه او را ياري مي كنند ياري مي نمايد خداوند توانا و قدرتمند است.
ياران خدا كساني هستند كه هرگاه در روي زمين قدرت پيدا كنند نماز را بپا مي دارند و زكات را مي دهند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و سرانجام كارها در دست خداست.»
آيا آوردن آيات مربوط به جهاد و دفاع، پس از آيات حج و همراه ساختن آيات حج و جهاد با يكديگر، بي جهت و از روي تصادف است؟! حاشا كه قرآن آيات نامتناسب را در يك جا گرد بياورد و پيوند آنها را رعايت نكند.
وحدت سياق و لزوم ارتباط ميان اين دو گروه از آيات، ما را بر آن مي دارد كه بپذيريم ميان حج و جهاد و كنگره فكري و ميدان دفاع و عمل، رابطه خاصي وجود دارد و آن اين كه سرزمين حج بهترين نقطه اي است كه مسلمانان از طريق زعماي فكري و روحي، در مدت اقامت خود در اين سرزمين، آنچنان آمادگي فكري و روحي پيدا كنند كه بتوانند دماغ كبر و استكبار را به خاك بمالند و استعمار و استعمارگر را به زانو درآورند.
آري اين كنگره عظماي الهي، كه از نمايندگان هر نقطه اي در آنجا گرد مي آيند، بهترين فرصتي است كه متفكران آنها دور هم جمع شوند و موقف سياسي و دفاعي خود را به بحث بگذارند و در برابر دشمنان صف واحدي را تشكيل دهند و به دشمن درسي را بدهند كه هرگز فراموش نكند. هر چند اين وظيفه منحصر به ايام حج و مكان آن نيست بلكه مسلمانان بايد با حذف هر نوع حدود زماني و مكاني، به نبرد با دشمن بپردازند ولي ايام حج و اجتماع مسلمانان در آن مواقف، بهترين فرصت براي انجام اين وظيفه الهي است.
اين تنها شيخ «شلتوت» نيست كه منافع وارد در آيه را بصورت عموم تفسير مي كند بلكه مفسّر ديرينه اهل سنت؛ «طبري» پس از نقل اقوالي پيرامون آن، شايسته ترين قول در تفسير آيه را اين مي داند كه بگوييم: خدا از اين جمله، معناي كلي را قصد كرده است و آن اين كه مسلمانان هر نوع منافعي كه موسم آن را دربردارد، درك كنند و بديگر سخن هر نوع منافع دنيوي و اخروي را به دست بياورند و هرگز روايت و يا حكم عقلي اين جمله را از معناي وسيع آن، به معناي خاص تخصيص نداده است. [5] .
* * *
[1] حج: 27 - 31.
[2] الشريعة والعقيده، ص 151.
[3] الشريعة والعقيده، ص 150.
[4] حج: 41 - 48.
[5] تفسير طبري، ج 17، ص 108 طبع بيروت.