4 ـ مسيح و سلطه غيبي

با بررسي آيات قرآن، مي توان به توان غيبي حضرت مسيح پي برد. براي اشاره به مقام و موقعيت او، آيه اي را مي آوريم كه از مسيح چنين نقل مي كند:
«اِنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِاذْنِ اللَّهِ. وَاُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأبْرَصَ وَاُحْيِ الْمَوْتي بِاِذْنِ اللَّهِ وَاُنَبِّئُكُمْ بِماتَأْكُلُونَ وَماتَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ اِنَّ فِي ذلكَ لايَةً لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ» [1] .
«مسيح به آنان گفت: من از گِل مجسمه مرغ مي سازم و بر آن مي دمم تا به فرمان خدا مرغ گردد و كور مادر زاد و مبتلا به بيماري پيسي را به امر خدا شفا مي دهم و مردگان را به امر خدا زنده مي كنم. شما را از آنچه خورديد و در خانه هاي خود ذخيره مي كنيد خبر مي دهم. در اين كارها براي شما حجت و نشانه حقانيت من هست، اگر اهل ايمان باشيد.»
اگر مسيح كارهاي خود را وابسته به اذن خدا مي كند به خاطر اين است كه هيچ پيامبري بدون اذن خدا داراي چنين تصرف نيست، چنانكه مي فرمايد:
«وَما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِايَةٍ اِلاَّ بِاِذْنِ اللَّهِ» [2] .
«هيچ رسولي بدون اذن خدا نمي تواند معجزه اي بياورد.»
و در عين حال، حضرت مسيح كارهاي غيبي را به خود نسبت مي دهد و مي گويد: من بهبودي مي بخشم، من زنده مي كنم، من خبر مي كنم، چنانكه جمله هاي «أبرِئُ، اُحْيي، أُنَبَّئُكُمْ» كه همگي صيغه متكلم است، بر اين مطلب دلالت دارند.
اين تنها يوسف و موسي و سليمان و مسيح نيستند كه قدرت غيبي و سلطه مافوق طبيعي داشته اند، بلكه گروهي از پيامبران [3] و فرشتگان داراي سلطه غيبي بوده و مي باشند و قرآن از جبرئيل به «شَديدُ الْقُوي» [4] و از فرشتگان به «وَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» [5] تعبير مي آورد.
فرشتگان در قرآن، مدبران امور جهان، گيرندگان جانها، و حافظان و نگهبانان انسانها، نويسندگان اعمال، نابود كنندگان اقوام و ملل عصيانگر و... معرفي شده اند و هر كس كه با الفباي قرآن آشنايي داشته باشد مي داند كه فرشتگان داراي قدرتها و نيروهاي غيبي بوده و به اذن و اتكاي قدرت خدا، كارهاي خارق العاده اي را انجام مي دهند.
اگر اعتقاد به سلطه غيبي، ملازم با الوهيت شخص باشد، بايد همه اينها از نظر قرآن آلِهه معرفي گردند.
راه حل همان است كه گفته شد و اين كه بايد ميان قدرت استقلالي و قدرت اكتسابي فرق قائل شد، اعتقاد به قدرت استقلالي درهرموردي، مايه شرك است در حالي كه اعتقاد به قدرت اكتسابي درباره هر عملي، متن توحيد است.
تا اين جا روشن گرديد كه اعتقاد به نيروي غيبي در اولياي الهي، در صورتي كه متكي به قدرت لايزال الهي باشد و آنان را سببهايي بدانيم كه خدا بر مي انگيزد، نه تنها ملازم با شرك نيست، بلكه عين توحيد است و ملاك توحيد اين نيست كه افعال متكي به قواي طبيعي و متكي به قواي غيبي، مستند به خدا دانسته و او را مبدأ همه نوع قوي و نيرو، و فعاليتها و تلاشها تلقي كنيم.
اكنون وقت آن رسيده است كه درخواست كارهاي خارق عادت از اولياي الهي را مورد بحث و دقت قرار دهيم:
* * *
[1] آل عمران: 49.
[2] رعد: 38.
[3] بحث درباره سلطه غيبي پيامبران و اولياي الهي در خور رساله اي مستقل است و ما بطور گسترده پيرامون آن در كتاب «نيروي معنوي پيامبران» سخن گفته ايم و اين كتاب چندين بار چاپ شده است.
[4] نجم: 5.
[5] نازعات: 5.