1 ـ مرگ فناي انسان نيست

آيات قرآن به روشني گواهي مي دهد كه مرگ پايان زندگي نيست، بلكه دريچه ايست براي يك زندگي نوين و انسان با عبور از اين رهگذر به حيات جديد و عالمي كاملاً نو گام مي نهد، عالمي كه برتر از جهان ماده و طبيعت است.
گروهي كه مرگ را فناي انسان مي دانند و معتقدند كه با مرگ همه چيز از بين ميرود و نشانه اي از انسان - جز يك جسد بي روح كه پس از چند صباحي به خاك و ديگر عناصر تبديل مي شود - باقي نمي ماند، ناخود آگاه از فلسفه مادي گري پيروي مي نمايند.
اين طرز تفكر حاكي است كه دارنده اين نظر، حيات و زندگي را جز آثار مادي اجزاء بدن و واكنشهاي فيزيكي و شيميايي مغز و سلسله اعصاب چيزي ديگر نمي داند و با فرو نشستن گرمي بدن و توقف سلولها از حركت و توليد، حيات انسان فوركش كرده و شخص به صورت جماد در مي آيد، روح و روان در اين مكتب جز انعكاس ماده و خواص آن، چيز ديگري نيست و با بطلان اين خواص و از ميان رفتن تأثيرات متقابل اجزاي بدن در يكديگر، روح و روان بكلّي باطل شده و ديگر از وجود روح و بقاي آن و جهاني به نام ارواح خبري نيست.
چنين نظري درباره روح و روان انسان، از اصول ماترياليسم الهام مي گيرد و در اين مكتب، انسان جز يك ماشين نيست كه از ابزار و آلات مختلف تركيب يافته و تأثيرات متقابل اجزاي آن، پديد آورنده نيروي تفكر و درك، در مغز گرديده است و با پراكندگي اجزاي آن، آثار تفكر و حيات بكلّي نابود مي شود.
نظريه ماترياليستها درباره روح و روان، در نظر فلاسفه بزرگ جهان و دانشمندان الهي بكلي مردود بوده و الهيون براي انسان، علاوه بر نظام مادي بدن و سلسله اعصاب و واكنشهاي متقابل مادي آن، جوهري اصيل به نام روح و روان، قائلند كه مدتي با اين بدن همراه مي باشد و بعداً پيوند خود را از بدن بريده و در محيط ويژه خود با بدن لطيف تر به سر مي برد. بقاي ارواح پس از مرگ انسان، مسأله اي نيست كه بتوان آن را در اين صفحات، ثابت و مبرهن نمود؛ زيرا بقاي نفس و روح انسان، با آيات قرآن، دلائل دقيق فلسفي و تجارب يقين آفرين روحيون امروز ثابت گرديده است. و ما اينك به نقل آيات قرآن، كه گواهي بر بقاي روح پس از جدايي از بدن مي دهند، مي پردازيم:
الف - «وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ اَمْواتٌ، بَلْ اَحْياءٌ وَلكِنْ لاتَشْعُرُونَ» [1] .
«به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، نگوييد مرده اند، بلكه آنان زندگانند، ولي شما احساس نمي كنيد.»
ب - «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّه اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.» [2] .
«گروهي را كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده مپنداريد بلكه آنان زندگانند كه نزد خدايشان روزي مي خورند.»
«فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، وَيَسْتَبْشِرونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ....» [3] .
«آنان به آنچه خداوند از كرم خود به ايشان داده است، خرسند و شادمانند و به كساني كه به آنها نپيوسته اند، بشارت مي دهند....»
«يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ...» [4] .
«به نعمتهاي الهي و فضل او ابراز خوشحالي مي كنند.»
ج - «اِنّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ، قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ، قالَ يالَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ، بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَجَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» [5] .
«وي گفت من به خداي شماها (فرستاده ها) ايمان آوردم (به خاطر همين ايمان) به او گفته شد وارد بهشت شو، گفت اي كاش قوم من مي دانستند كه خداي من مرا بخشيد و گرامي داشت.»
مقصود از بهشت، كه به او گفته شد وارد آن شود، بهشت برزخي است نه اخروي، به گواه اين كه وي آرزو مي كند كه اي كاش قوم من مي دانستند خدايم مرا بخشيده و گرامي داشته است. آرزوي چنين آگاهي با جهان آخرت كه حجابها و پرده ها از برابر ديدگان انسان برداشته مي شود، و وضع انسانها بر يكديگر پوشيده نمي ماند، سازگار نيست. بلكه چنين نا آگاهي با جهان دنيوي مناسب است كه انسانهاي اين «نشأت» از وضع انسانهاي «نشأت» ديگر (برزخ) آگاهي ندارند و آيات قرآن بر اين مطلب گواهي مي دهند.
گذشته از اين، آيات بعدي روشن مي سازد كه پس از درگذشت و بخشيده شدن و ورود او به بهشت، چراغ زندگي قوم او با يك صيحه آسماني خاموش گشت، چنانكه مي فرمايد:
د - «وَما اَنْزَلْنا عَلي قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَما كُنّا مُنْزِلينَ اِنْ كانَتْ اِلاّ صَيْحَةً واحِدَةً فَاِذا هُمْ خامِدُونَ» [6] .
«بر قوم او سپاهي از آسمان نفرستاديم و هرگز چنين نمي كرديم، چيزي نبود جز يك صيحه ناگهاني كه همگي به خاموشي گراييدند.»
از اين دو آيه استفاده مي شود كه پس از ورود به بهشت، قوم وي در اين جهان مي زيستند كه ناگهان مرگ، آنان را فرا گرفت و چنين بهشتي جز بهشت برزخي چيزي نمي تواند باشد.
ه - «اَلنّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَونَ اَشَدَّ الْعَذابِ» [7] .
«آل فرعون صبح و عصر بر آتش نشان داده مي شوند، روزي كه آخرت بر پا مي گردد، حكم مي شود كه آل فرعون را بر سخت ترين عذاب وارد سازيد.»
با توجه به مفاد دو آيه، بقا و حيات آنان در جهان برزخ روشن مي گردد؛ زيرا پيش از رسيدن قيامت، صبح و عصر بر آتش عرضه و نشان داده مي شوند ولي پس از رسيدن آن، به سخت ترين عذاب وارد مي گردند.
اگر ذيل آيه (ويَوْم تَقُومُ السَّاعَةُ) نبود، مفادِ فراز نخست، چندان روشن نمي گشت ولي با توجه به ذيل آيه روشن مي گردد كه مقصود، همان دوران برزخ است و گرنه تقابل دو جمله صحيح نخواهد بود.
گذشته از اين، موضوع صبح و عصر نيز گواهي مي دهد كه مقصود سراي رستاخيز نيست؛ زيرا در آن سرا صبح و عصري وجود ندارد. و اين بود مطلب نخست از مطالب چهارگانه.
* * *
[1] بقره: 154.
[2] آل عمران: 169.
[3] آل عمران: 170.
[4] آل عمران: 171.
[5] يس: 25-27.
[6] يس: 28-29.
[7] غافر: 46.