دلائل وهابيان در تحريم سفر براي زيارت قبور
وهابيان به حسب ظاهر، اصل «زيارت» پيامبر را تجويز مي كنند ولي هرگز «مسافرت براي زيارت قبور» را جايز نمي دانند. محمّد بن عبدالوهاب در رساله دوم از رسائل «الهدية السنيّه» چنين مي نويسد:
«تُسَنُّنْ زيارَةُ النَّبِي إلاّ أَنَّه لايُشدُّ الرَّحلُ إلاّ لِزيارَةِ الْمَسْجِدِ والصَّلاةِ فِيهِ»
«زيارت پيامبر مستحب است، ولي مسافرت جز براي زيارت مسجد (الحرام) و نماز در آنجا، جايز نيست.»
دليل مهم آنان براي تحريم زيارت، حديث زير است كه در صحاح نقل شده است و راوي حديث ابوهريره است كه مي گويد، پيامبر فرمود:
«لاتُشَّدُ الرِّحالُ إلاّ إلي ثلاثَةِ مساجدَ: مَسجدي هذا، وَمَسْجِد الحرامِ، ومسجِد الأقصي»
«بار سفر بسته نمي شود مگر براي سه مسجد؛ مسجد خودم، مسجد الحرام و مسجد اقصي.»
متن اين حديث بگونه ديگر هم نقل شده است:
«إنّما يُسافَر إلي ثلاثِة مَساجدَ، مَسْجِدِ الكعبة، ومسجدي، ومسجد ايليا».
اين حديث بگونه سوم نيز نقل شده است:
«تُشَدُّ الرِّحالُ اِلي ثَلاثة مَساجِدَ...» [1] .
در اين كه اين حديث در كتابهاي صحاح وارد شده، سخني نيست و هيچگاه مناقشه نمي كنيم كه «راوي آن ابو هريره است»، ولي مهم «فهم مفاد» حديث است.
فرض كنيم متن حديث چنين است، «لاتُشَدُّ الرِّحالُ اِلاّ اِلي ثَلاثَةِ مَساجِدَ...» بطور مسلم، لفظ «اِلاّ» استثنا است و «مستثني منه» لازم دارد و بايد در تقدير گرفت و پيش از مراجعه به قرائن، مي توان مستثني منه را دو جور در تقدير گرفت:
1 - «لاتُشدُّ اِلي مسجدٍ مِنَ الْمَساجِدِ إلاّ ثلاثةُ مَساجِدَ...»
2 - «لاتُشَدُّ اِلي مَكانٍ مِنَ الأَمْكِنَةِ الاّ اِلي ثلاثةِ مَساجِدَ...»
براي درك مفاد حديث بستگي دارد كه يكي از اين دو تقدير را برگزينيم.
هرگاه مفاد حديث، فرض اول باشد، در اين صورت بايد بگوييم: به هيچ مسجدي از مساجد، بار سفر بسته نمي شود مگر به اين سه مسجد، نه اين كه «شد رحال» براي هيچ مكاني، ولو مسجد نباشد جايز نيست و هرگاه كسي براي زيارت پيامبران و امامان و انسان هاي صالح، بار سفر ببندد هرگز مشمول نهي حديث نخواهد بود؛ زيرا موضوع بحث، عزم سفر براي مساجد است و از ميان تمام مساجد، اين سه مسجد استثنا شده است و اما عزم سفر براي زيارت مشاهد كه از موضوع بحث بيرون است، داخل در نهي نمي باشد.
هرگاه مفاد حديث فرض دوم باشد، در اين صورت تمام سفرهاي معنوي، جز سفر به اين سه نقطه ممنوع خواهد بود، خواه سفر براي زيارت مسجد باشد، يا براي زيارت نقاط ديگر.
ولي با قرائن قطعي، روشن و ثابت مي كنيم كه مفاد حديث بر فرض صحت سند، همان اوّلي است:
الف - مستثني، «مساجد سه گانه» است، از آنجا كه استثنا، استثناي متصل است به يقين مستثني منه لفظ «مساجد» خواهد بود نه «مكان» [2] .
ب - اگر هدف ممنوع ساختن تمام مسافرتهاي معنوي باشد، حصر صحيح نخواهد بود؛ زيرا در اعمال حج، انسان براي «عرفات»، «مشعر» و «منا»، شد رحل كرده و بار سفر مي بندد، اگر مسافرت مذهبي جز براي غير اين سه مورد جايز نيست، پس چرا سفر به اين نقاط سه گانه جايز است؟!
ج - مسافرت براي جهاد در راه خدا و آموزش علم و دانش و صله رحم و زيارت والدين؛ از جمله مسافرتهايي است كه در آيات و روايات بدانها تصريح شده؛ مانند اين آيه كه مي فرمايد:
«فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» [3] .
«چرا از هر قبيله اي گروهي كوچ نمي كنند كه دين را بياموزند وقبيله خود را پس از بازگشت، بترسانند شايد آنان بترسند.»
محققان بزرگ، حديث را به گونه اي كه گفتيم، تفسير كرده اند: غزالي در كتاب «احياء العلوم» مي گويد:
«قسم دوم از مسافرت اين است كه براي عبادت مسافرت كند؛ مانند مسافرت براي جهاد و حج و زيارت قبور پيامبران و صحابه و تابعان و اوليا. زيارت هر كس در حال حيات مايه تبرك باشد، در حال ممات نيز تبرّك است و شدّ رحال براي اين اغراض اشكالي ندارد و با حديثي كه شدّرحل را به غير از سه مسجد جايز نمي داند، منافاتي ندارد. زيرا موضوع در آنها مساجد است و چون ديگر مساجد از نظر فضيلت يكسان مي باشد، گفته شده است كه مسافرت براي آنها جايز نيست و اگر از مساجد صرفنظر كنيم، زيارت انبيا و اوليا فضيلت دارد، هر چند داراي درجات و مراتب مي باشند.» [4]
بنابر اين آنچه مورد نهي است، «شدّ رحال» به مسجدي غير از مساجد سه گانه است، نه شدّ رحال براي زيارت و يا امور معنوي ديگر.
تذكر نكته اي را ناگزيريم و آن اين كه اگر پيامبر گرامي مي فرمايد: «به غير آن سه مسجد بار سفر بسته نمي شود»، مقصود اين نيست كه «شدّ رحال» براي غير آنها حرام است، بلكه مراد اين است كه آنها ارزش آن را ندارند كه انسان براي آنها بار سفر ببندد و رنج را بر خود هموار سازد و به زيارت آنها برود، زيرا غير اين سه مسجد، از نظر فضيلت چندان تفاوت چشم گيري ندارند و مساجد جامع جهان يا مساجد محله، و يا مساجد قبيله همه از نظر ثواب، رتبه مساوي دارند، ديگر «لزومي ندارد» كه انسان با بودن مسجد جامع در نقطه نزديك، بار سفر براي مسجد جامع در نقطه دور ببندد. نه اينكه اگر يك چنين كاري انجام داد، كار او «حرام و معصيت» است.
گواه مطلب فوق اين است كه نويسندگان صحاح و سنن نقل كرده اند: پيامبر گرامي و صحابه روزهاي شنبه به مسجد قبا مي آمدند، و در آن مكان مقدس نماز مي گزاردند. صحيح بخاري نقل كرده:
«إنّ النَّبِيّ كانَ يَأتي مَسْجِدَ قباءَ كُلَّ سَبتٍ ماشِياً وَراكباً وإنَّ اِبْنَ عُمَر كانَ يفْعَلُ كَذلِك» [5] .
«پيامبر گرامي، در هر شنبه، پياده و سواره براي زيارت مسجد قبا مي آمدند و فرزند عمر نيز چنين مي كرد.»
طي مسافت براي گزاردن نماز، در يكي از مساجد، آن هم بدون كوچكترين شائبه ريا، چگونه مي تواند حرام و منهي عنه باشد؟ اگر نماز گزاردن، در مسجد مستحب باشد، پس بايد مقدمه آن نيز همان رنگ و خصوصيت را به خود بگيرد.»
* * *
[1] اين سه متن را «مسلم» در صحيح خود، ج 4، كتاب حج، باب «لاتشّد الرحال»، ص 126 نقل كرده است؛ سنن ابي داود، ج1، كتاب الحج، ص469؛ سنن نسائي بشرح سيوطي، ج2، ص37، نيز آورده اند.
[2] اگر كسي بگويد: «ما جائني الاّزيد»، بايد گفت مستثني منه، لفظ انسان و مشابه او است، مانند قوم و غيره، نه معناي وسيع و جامع به نام «شي ء» و «موجود»، خواه انسان باشد و خواه غير او.
[3] توبه: 122.
[4] احياء العلوم، كتاب آداب السفر، ج 2، ص 247 ط - دارالمعروفه بيروت و نيز به الفتاوي الكبري، ج 2، ص 24 مراجعه شود.
[5] صحيح بخاري، ج 2، ص 76؛ صحيح مسلم، بشرح النووي، ج 9، ص 169 - 171؛ سنن نسائي، بشرح سيوطي، ج 2، ص 37.