یک خاطره تلخ!

فراموش نمى کنم در سال هاى نخستین که به زیارت خانه خدا مشرّف شده بودم، در مدینه منظره عجیبى دیدم که مرا سخت در فکر فرو برد. گروهى به نام «آمرین به معروف» (از متعصّبان وهّابى) با ریش هاى بسیار بلند اطراف مرقد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)را گرفته بودند و هر کدام شلاّقى در دست داشتند و هر کس به قصد بوسیدن مرقد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزدیک مى شد، بر سرش مى کوفتند و مى گفتند «هذا حدید، هذا خشب و هذا شرک ; این ضریح یک قطعه آهن و چوب بیش نیست، این کار شما شرک است»!

آن ها از این نکته غافل بودند که هیچ عاقلى آهن و چوب را به خاطر آهن و چوب نمى بوسد، بلکه این کار حرکت نمادینى است براى اظهار علاقه و عشق و محبّت به صاحب آن قبر، همان گونه که همه مسلمین حتّى خود وهّابى ها جلد قرآن را مى بوسند. آیا اظهار عشق و علاقه و محبّت به قرآن و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)شرک است؟ هیچ عقل و منطقى با چنین عقیده اى موافق نیست.

مردم جهان پرچم کشور خود را مى بوسند و به آن احترام مى گذارند، آیا مقصودشان اظهار علاقه به یک قطعه پارچه بى ارزش است که شاید جزء طاقه پارچه اى بوده که بخشى از آن پرچم شده و بخش دیگرى را پیراهن و شلوار کرده اند؟

به یقین هدف آنها احترام به استقلال کشورشان است و مصداق حبّ الوطن است.(1)

آیا هیچ کس احترام به وطن و آب و خاک را شرک مى شمرد؟!

جالب این که همه وهّابى ها به «حجرالاسود» احترام مى گذارند و آن را مى بوسند، هنگامى که مى گوییم: هذا حجر لا یضرّ و لا ینفع... این نیز قطعه سنگى بیش نیست، و سرنوشت ما در دست آن نمى باشد،

مى گویند: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را بوسیده(2) ما هم پیروى مى کنیم و مى بوسیم!

مى گوییم: مقصودتان این است که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به شما اجازه شرک داده و این مورد مستثنى است و نوعى شرک جایز است، یا بوسیدن دلیل بر شرک نیست؟!

اینجا سکوت مى کنند و پاسخى ندارند.

اضافه بر این مى گوییم همه شما «جلد قرآن» را مى بوسید و این کار را جایز مى شمرید،یک قطعه چرم ومقوا چه ارزشى داردکه مى بوسید؟

مى گویند هدف اظهار محبّت و احترام به قرآن است!

مى گوییم این کار شرک نیست؟

مى گویند: صحابه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرآن را مى بوسیدند.(3)

مى گوییم آیا حضرت اجازه داده شما مشرک شوید؟ با این که دلیل شرک غیر قابل تخصیص است: (إِنَّ اللهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً)(4);

«خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد; و گناهان پایین تر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد. و آن کس که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است».

به یقین بطلان شرک به حکم عقل قطعى ثابت شده و حکم عقل قابل تخصیص نیست.

در اینجا پاسخى ندارند.

کوتاه سخن این که آنها در گردابى از تضادها و تناقض ها غوطهورند و خودشان هم کم و بیش مى دانند امّا به رو نمى آورند.

* * *
1. سفینة البحار، مادّه وطن، در حدیثى نیز از امام على(علیه السلام) نقل شده که فرمود: عَمَرْتُ البُلْدَانَ بِحُبِّ الأوْطَانِ (میزان الحکمة، جلد 4، صفحه 3566). در جریان هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مکّه نیز حدیث مناسبى در درالمنثور نقل شده است (الدر المنثور، جلد 1، صفحه 300).
2. صحیح بخارى، جلد 2، صفحه 159 .
3. در دائرة المعارف کویتى ماده «تقبیل» مى خوانیم: مشهور در میان حنابله و نیز حنفیه این است که بوسیدن قرآن جایز است، و از عمر نقل شده که همه روز صبح قرآن را مى بوسید و از عثمان نیز نقل شده که قرآن را مى بوسید و به صورت خود مى کشید.
4. نساء، آیه 48.