دلايل قائلان به تحريم
مخالفان سوگند به غير خدا،به دو حديث زير استدلال كرده اند:
1.«انّ رسول اللّه سمع عمر و هو يقول: وأبي فقال: إنّ اللّه ينهاكم أن تحلفوا ب آبائكم ومن كان حالفاً فليحلف باللّه أو يسكت.(1)
«پيامبر خدا شنيد عمر به جان پدر خود سوگند ياد مى كند. پيامبر فرمود: خدا شما را از سوگند به جان پدرها باز داشته است، هر كس سوگند ياد مى كند، به خدا قسم بخورد، و يا ساكت باشد».
پاسخ
اين حديث گواه بر گفتار مخالف نيست زيرا:
به نظر مى رسد نهى از سوگند به جان پدران، به اين علت بوده كه پدران صحابه، غالباً اشخاصى مشرك و بت پرست بوده اند طبعاً چنين افرادى، احترام و قداستى نزد خداوند نداشتند كه انسان به آنها سوگند ياد كند. مؤيّد اين نظر، احاديث زير است كه مى فرمايد:
«لا تحلفوا ب آبائكم ولا بأُمّهاتكم ولا بالأنداد».(2)
«به پدران و مادران خويش و نيز به بت ها، سوگند ياد مكنيد».
«لا تحلفوا ب آبائكم ولا بالطّواغيت».(3)
«به پدران خويش و نيز به بتها، سوگند نخوريد».
با توجه به دو حديث فوق، مقصود از حديث نخست به دست مى آيد، و آن اينكه، هدف پيامبر، نهى عمر از سوگند ياد كردن به مظاهر شرك و مشركان بوده است، به گواه اينكه در كنار «آباء»، «انداد» و «طواغيت» وارد شده كه به معنى بتها و عناصر سركش است.بنابراين، نهى پيامبر، متوجه موردى خاص از سوگند بوده است.
بنابراين، به استناد حديث پيشگفته، چگونه مى توان گفت پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)از سوگند به مقدساتى مانند اوليا و رسل الهى، نهى وجلوگيرى كرده است؟
2.جاء ابن عمر رجل فقال: احلف بالكعبة، قال: لا، ولكن احلف بربّ الكعبة فانّ عمر كان يحلف بأبيه، فقال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم): لا تحلف بأبيك فانّ من حلف بغير اللّه فقد أشرك.(4)
مردى پيش فرزند عمر آمد، و گفت: من به كعبه سوگند ياد مى كنم فرزند عمر گفت: به خداى كعبه سوگند ياد كن زيرا عمر به پدر خود قسم ياد كرد، پيامبر فرمود: به پدرت سوگند مخور، زيرا هر كس به غير خدا سوگند ياد كند براى خدا شريك قرار داده است.
در اين حديث سه مطلب وارد شده است:
الف: مردى نزد فرزند عمر به كعبه سوگند ياد كرد، او طرف را از چنين سوگندى باز داشت.
ب: عمر نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)به پدر خود سوگند ياد كرد، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)او را از چنين سوگندى نهى كرد.
ج: گفتار كلى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)كه فرمود: من حلف بغير اللّه فقد أشرك.
آنچه كه براى ما مهم است بخش دوم و سوم است.زيرا اجتهاد فرزند عمر كه آن شخص را از سوگند به كعبه بازداشت، براى خود او حجت است نه براى ما . و آنچه مهم است گفتگوى پيامبر با عمر مى باشد. امّا نهى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)از سوگند ياد كردن عمر به پدرش، به اين علت است كه پدر او مشرك بوده و سوگند به مشرك، فاقد ارزش است و نوعى تجليل از شرك مى باشد.
وامّا مقصد از آنچه كه پيامبر به صورت ضابطه كلى نهى فرمود چيست؟
آيا مقصود، هر نوع سوگند به غير خدا است يا سوگند به لات و عزى، كه بتهاى عرب جاهلى بودند ، و در آن ايام هنوز هم رسوبات جاهليت در ذهن مسلمانان وجود داشت ،و ـ لذا ـ گاه و بيگاه ناخودآگاه به آنها سوگند ياد مى كردند.
قرائن نشان مى دهد كه هر نوع سوگند مراد نيست بلكه سوگند به بتها و امثال آنها نهى گرديده است زيرا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)در حديثى چنين فرمود:
«من حلف فقال في حلفه باللات والعزّى، فليقل: لاإله إلاّ اللّه».(5)
«هر كس سوگند ياد كند و در آن بگويد به لات و عزى سوگند فوراً بگويد: لاإله الاّ اللّه».
اين حديث به ضميمه دو حديث پيشين، مى رساند كه هنوز رسوبات افكار دوران جاهلى در ذهن مسلمانان باقى بوده و گهگاه به سائقه عادت ديرينه، حتى بر طواغيت سوگند ياد مى كردند، و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)براى قلع اين عمل زشت آن جمله كلى را فرمود ولى «ابن عمر» آن را هم بر سوگند بر مقدسات و هم سوگند بر پدر مشرك تطبيق كرده است در حالى كه مقصود پيامبر همان دومى بوده است.
در پايان يادآور مى شويم هر چند سوگند خوردن به غير خدا جايز است، ولى در مقام قضاوت و داورى تنها سوگند بر خدا مى تواند عامل قطع نزاع باشد و سوگند به غير او، مايه فصل خصومت نيست و بر اين مطلب فقيهان تصريح كرده اند.(6)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. سنن ابن ماجه:1/277; سنن ترمذى:4/109; سنن نسائى:7/4ـ5; سنن كبرى:10/29.
2. سنن ابن ماجه:1/278.
3 . سنن نسائى:7:7.
4. سنن كبرى:10/29; مسند احمد:1/47; 2/34، 67، 78، 125; سنن بيهقى:10/29.
5. سنن نسائى:7/8.
6 . به كتاب نظام القضاء والشهادة:1/471 مراجعه شود.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------