3. توسل به عمل صالح
در آغاز بحث روشن گرديد كه در تحصيل آرمانهاى دنيوى، كار تعيينِ سبب به عهده خرد است. خرد آدمى در پرتو تجربه، سبب مناسب را از غير آن باز مى شناسد و في المثل مى داند كه رفع گرسنگى و تشنگى بترتيب در گرو خوردن غذا و نوشيدن آب صورت مى گيرد.ولى در امور معنوى اسباب(به طور شايد و بايد)از خرد برنمى آيد و اين كار نياز به هدايت شارعِ آگاه از غيب دارد و اصولاً بدون تعيين او نمى توان به چيزى متوسل شد، زيرا توسل به سببى كه شرع بر آن صحه ننهاده است نوعى «بدعت» به شمار مى رود. لذا يك فرد مسلمان در امور معنوى بايد به اسبابى متوسل شود كه در كتاب و سنت وارد شده است.
توسل به عمل صالح كه سومين نوع از توسل است تلويحاً در قرآن و صراحتاً در اخبار وارد شده و خلاصه آن اين است كه اگر انسان عملى را براى خدا انجام داده، چنانچه مشكلى پيدا كند مى تواند به پاسِ عمل صالح مزبور، از خداوند متعال بخواهد كه مشكل او را برطرف كند. بلكه مى توان گفت انسان هرگاه عمل پاكى را انجام مى دهد، در همان حال مى تواند به آن توسل جويد و از خالق هستى درخواست حاجت نمايد. ذيلاً به چند شاهد تاريخى در اين زمينه توجه كنيد:
1. ابراهيم (عليه السلام)هنگام بناى خانه توحيد( كه عمل صالح به شمار مى رود) از خدا خواست او و فرزندش را تسليم فرمان خويش قرار دهد:
(وَإِذْ يَرفع إِبراهيمُ القَواعدَ مِنَ البَيتِ وَإِسماعيلُ ربَّنا تَقَبّلْ مِنّا إِنَّك أَنْتَ السَّميعُ العَليمُ*رَبَّنا وَاجعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرّيّتنا أُمّة مُسْلِمةً لَكَ وَأَرِنا مَناسِكَنا وَتُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التوّابُ الرَّحيم) .(1)
«هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه را بالا مى بردند (مى گفتند): پروردگارا، از ما بپذير كه در حقيقت،تو شنواى دانايى.پروردگارا، ما را تسليم (فرمان) خود قرار ده، و از نسل ما، امتى فرمانبردار (پديد آر)، و آداب دينى را به ما نشان ده، و بر ما ببخشاى كه تو توبه پذير مهربانى».
مى بينيم كه ابراهيم و فرزندش، اسماعيل، عمل صالحى انجام مى دهند(يَرفع إِبراهيم القواعد...) و در آن حال، از خداوند چند چيز را درخواست مى كنند:
أ: پذيرش اين عمل از هر دو (تقبّل منّا) .
ب:روح تسليم در برابر فرمان او:(واجعَلنا مُسلمين لك) .
ج: آموزش مناسك حج: (وَأَرِنا مَناسِكنا) .
د: توجه و رحمت خداوند بر آنان:(تُبْ عَلَيْنا) .
2. در آيه ديگر مى خوانيم كه:
(الّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمنّا فاغفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَقِنّا عذابَ النّارِ).(2)
«مؤمنان مى گويند: خدايا ما ايمان آورديم پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش باز دار».
در اين آيه به عمل صالح با جمله (انّنا آمنّا)، و به درخواست حاجت از خداوند با جمله (فاغفر لَنا ذُنوبنا) اشاره شده است.
چنانكه يادآور شديم، آيات قرآن بر جواز توسل به عمل صالح، تلويحاً دلالت دارد.ولى در روايات، توسل به عمل صالح به صورت روشن مطرح شده است. محدثان اسلامى از فريقين، يادآور شده اند كه سه فرد با ايمان در بيابان گرفتار باران و غيره شده و به غارى پناه بردند. مع الأسف بر اثر ريزش باران صخره عظيمى از بالاى كوه كنده و سرازير شد و در غار را پوشاند. در اين موقع يكى از آنان گفت: راستگويى مايه نجات ما است، بياييد هر كدام از ما عمل صالحى را كه انجام داده ايم بازگو كنيم و از خداوند به حرمت و بركت آن عمل صالح، درخواست فرج كنيم. هر يك از آن سه نفر عمل ارزنده اى را كه براى خدا انجام داده بودند متذكر شدند، و توسل آنان به اعمال صالح خويش سبب شد كه سنگ به قدرت الهى كنار برود و درِ غار به رويشان باز گردد.
محدث برقى (متوفاى 274) پس از يادآورى اين مطلب مى گويد:
يكى از آنان گفت: خدايا تو مى دانى به زن زيبايى مبلغى پرداختم او نيز آماده كام گيرى شد، امّا من به ياد آتش دوزخ افتادم و آن مجلس را ترك كردم، در اين موقع صخره كمى عقب رفت.
ديگرى گفت: من گروهى را برا ى كار اجير كرده بودم و قرار بود كه به هر يك نيم درهم مزد بدهم. به هنگام فراغ از عمل يكى از آنان از من يك درهم تمام طلب كرد و دليلش اين بود كه من كار دو نفر را انجام داده ام. من به گفتار او ترتيب اثر ندادم و او چيزى نگرفت و بيرون رفت و من با پول او (به ضميمه امكانات خودم) كشاورزى كردم و سود بردم. وقتى از اين مسأله آگاه شد سراغ من آمد من به او ده هزار درهم پرداختم و اين كار را براى رضاى تو انجام دادم. در اين موقع صخره باز هم كمى عقب رفت.
سومى گفت: من براى پدر ومادرم ظرف شيرى آوردم و هر دو را در حال خواب ديدم. با خود فكر كردم كه اگر ظرف را بر زمين نهاده و خانه را ترك كنم ممكن است مگس يا پشه اى در آن وارد شود. از طرفى هم دوست نداشتم آنها را از خواب بيدار كنم. لذا به همين حالت ايستادم تا اينكه آنان بيدار شدند و شير را ميل كردند. در اين موقع صخره از درِ غار به كلّى كنار رفت و راه باز شد.
اين(3) سرگذشت را محدثان شيعه و سنّى با اختلافاتى نقل كرده اند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . بقره/127ـ128.
2 . آل عمران/16.
3 . اين سرگذشت را محدثين فريقين نقل كرده اند، بخارى، صحيح:4/173، كتاب الأنبياء، باب 53 و كتاب بيع، باب 98; نور الثقلين:3، نقل از محاسن برقى; طبرسى، مجمع البيان: 3/52.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------