توسّل عبدالمطّلب به پيامبر صلي الله عليه و آله در دوران شير خوارگي حضرت
2. توسّل عبدالمطّلب به پيامبر صلي الله عليه و آله در دوران شير خوارگي حضرت:
شهرستاني از علماي بزرگ اهل سنّت در كتاب ملل و نحل مي نويسد: زماني قحطي و خشكسالي سرزمين مكّه را فرا گرفت و ابرها از باريدن خودداري كردند، مردم مكّه در فشار شديد قرار گرفتند، عبدالمطّلب قنداقه رسول اكرم صلي الله عليه و آله را روي دست گرفت و مقابل كعبه ايستاد و گفت:
يا ربّ! بحقّ هذا الغلام ورماه ثانيا وثالثا وكان يقول: بحقّ هذاالغلام اسقنا غيثا، مغيثا، دائما، هاطلاً، فلم يلبث ساعة أن طبّق السحاب وجه السماء، وأمطر حتّي خافوا علي المسجد(1)؛ خدايا، به حق اين نوزاد، باران رحمت خود را همواره و پياپي بر ما به باران! ساعتي نگذشت كه ابر سياهي فضاي مكّه را فرا گرفت و باران شديدي باريد، به گونه اي كه مردم ترس آن را داشتند كه خانه خدا در معرض سيل قرار گيرد.
ابن حجر مي گويد:
وقتي كه عبدالمطّلب با توسّل به رسول اكرم صلي الله عليه و آله براي مردم طلب باران نمود، بزرگان قريش همانند: عبداللّه بن جدعان و حرب بن اميّه، به عبد المطلب اظهار داشتند: هنيئا لك! أبا البطحاء(2)؛ اي پدر حجاز، اين نوزاد بر شما مبارك باشد.
و هم چنين ابن حجر مي نويسد: شعري كه ابوطالب سروده است مربوط به همين قضيّه است:
ثِمالُ اليتامي عصمةٌ للأرامِل(3) وأبيض يُسْتَسَقَي الغَمامُ بوجهِه
آن سفيد رويي كه به آبروي او، باران رحمت الهي بر يتيمان و بيوه زنان و بيچارگان نازل مي شود.
پاورقي ها: --------------------------------------------------------------------------
(1) الملل والنحل، ج 2، ص 249.
(2) الاصابة، ج 8، ص 136 شماره 11182، ترجمة رقيقة بنت أبي صيفي بن هاسم.
(3) فتح الباري، ج 2، ص 412 و دلائل النبوة، ج 2، ص 126.