فتواي علما بر قتل سيد باب

خلاصه، از بيم آنكه اگر باب را پنهاني بكشند احتمال مي رود، كه مردم نادان چنان پندارند كه او زنده است و غيبت موقت اختيار كرده و به اين اميد كه باب ظاهر خواهد شد، از پاي ننشينند و دست از فتنه بازندارند، از اين رو، كارداران دولت چنان صواب دانستند، كه باب را در ميان كوچه و بازار بگردانند تا همه ي مردم او را ببينند و بدانند.
بدين جهت، گروهي از دستياران حمزه ميرزا، ميرزا علي محمد باب را با ملا علي و سيد حسين يزدي كه مؤمنين خاص باب بودند، برداشته نخست به خانه ي حاجي ميرزا باقر، كه يكي از مجتهدان تبريز بود، آوردند و همه مردم از دنبال آنها مي رفتند.
باب در خدمت او، عقيده ي خود را انكار كرد سپس او را به خانه ي ملا محمد مامقاني بردند و در آنجا نيز، باب عقايد خود را مخفي داشت و دست عجز و پشيماني به دامن ملا محمد مامقاني زد، ملا محمد گفت: «الآن فقد عصيت قبل»
پس از آن، او را به خانه ي آقا سيد زنوزي بردند و اين هر سه تن از مجتهدان، بر قتل سيد باب فتوا دادند. در اين هنگام، سيد حسين يزدي كه يكي از همراهان باب بود، هراسناك شده و توبه و انابه همي جست. به او گفتند: باب را لعن كن تا از بند رها شوي، او چنان كرد و رها شد... لاكن ملا محمدعلي، كه مومن ديگر باب بود، از عقيده ي خود و ايمانش، بازنگشت و خواستار شد كه نخست او را بكشند و پس از آن، قصد سيد باب كنند.