آغاز دعوت و به قول بهائيان «بعثت سيد باب»
هنگامي كه در اين اوضاع و احوال سيد كاظم رشتي فوت كرد و جانشيني هم براي خود تعيين نكرد و شاگردانش را به جستجوي امام غايب تشويق نمود. سيد علي محمد باب هم تازه به شيراز برگشته بود؛ چنانكه در بخش نخست گفتيم چند نفر از شاگردان سيد كاظم رشتي، مانند ميرزا شفيع تبريزي، حاج محمد كريم خان كرماني و حاج سيد احمد پسر سيد كاظم رشتي، ادعاي جانشيني سيد رشتي و شيعي كاملي كردند؛ سيد علي محمد باب هم در شيراز، به دعوي برخاست، اما، ادعاي باب با رقيبان خود يكسان نبود:
سيد باب در شيراز، مقدمات دعوي ديگري را با عنوانهاي تازه اي آماده مي كرد و سخنان تازه اي سرمي داد. او دعويهاي تازه ي خود را در ضمن تفسيرهائي كه بر بعضي سوره هاي قرآن مانند سوره ي يوسف، سوره ي كوثر و دعاها و خطبه ها مي نوشت، اظهار مي كرد. او خود را باب، يعني واسطه ي امام غايب و مردم مي شمرد و مي گفت: هر كه مي خواهد امام غايب را ببيند، بايد از در «باب» وارد شود و خود را همان در «باب» مي خواند و از اين رو، در آغاز دعوت، پيروانش او را «حضرت باب - جناب باب» مي خواندند.