معراج در نظر شيخ احمد احسايي

شيخ احمد احسائي هم، كه در آغاز شيعي غالي بود، مانند يك شيعي واقع بين به معراج باور داشته است، ولي بعدها، كه در موضوعات ديني صاحب نظر شد و نظريات ويژه اي اظهار نمود، باورش درباره ي «معاد» تغيير كرد. بدين معني كه معراج را روحاني دانست و گفت روح پيامبر به آسمان رفته نه جسم او، چه آنكه برابر موازين فلسفي، آسمانها و افلاك پاره شدني و خرق و التيام پذير نيست، و محال است كه انساني با جسم عنصري خود، آسمانها را پاره كند و بالا رود. سخنان حاج محمدخان را در اين باره گوش كنيد:
«... اما حقيقت معراج عبارت از عروج پيامبر به آسمان است... در آن موضوع دو وجه احتمال مي دهيم: نخست اين است، كه صاعد هر چه بالا رود، از هر مرتبه[منظور از هر مرتبه، طبقه هاي: خاك آب، هوا و آتش است، كه در قديم آنها را عناصر تشكيل دهنده ي عالم مي دانستند ولي عناصر آسمانها را جز اينها مي پنداشتند] آنچه از بدن صاعد متعلق به آن طبقه است، مي گذارد و مي رود بالا، از طبقه ي هوا كه مي گذرد آنچه از هوا در اوست، بگذارد و بالا برود، و از طبقه ي آتش كه مي گذرد آنچه از بدن او از طبقه ي آتش است بگذارد و چون برگردد، آنچه گذارده رفته، از هر طبقه به خود گيرد.[و در اين صورت معراج روحاني خواهد بود].
احتمال دوم، كه به عقل نزديك است، اين است كه: صورت بشري صرف پيامبر، مقدار «كميت» و تخطيطات است و آنها تابع جسمند در لطافت و كثافت؛ پس اگر جسم لطيف به صورت بشر هم درآيد، اين تخطيطات يعني - عناصر تشكيل دهنده ي بدن آن را غليط نمي كنند؛ مثل اينكه جبرئيل وقتي به صورت «دحيه كلبي»[يكي از اصحاب پيامبر] ظاهر مي شد به اندازه ي بدن دحيه ظاهر مي شد با اينكه بدن اصلي جبرئيل ميان خافقين «يعني مشرق تا مغرب» را پر مي كرد و در همان حال هم اگر مي خواست از سوراخ سوزن بيرون رود، مي رفت؛ به جهت اينكه جسم لطيف حالش مثل روح است در اين تشبيه جسم لطيف را به چيزي تشبيه كرده است كه مجهول تر و ناشناخته تر از جسم لطيف است، يعني معرف بكسر عين اخفي از معرف به فتح عين است)... معراج پيامبر چنين بود كه بدن مقدس او لطيف تر از سماوات بود، يعني جسم لطيف و بدن هور قليائي او به آسمان رفت، از اين رو پاره شدن آسمانها و خرق و التيام لازم نيامد...» [1] .
شيخ احمد احسائي و جانشينان او، با اين تعبيرات مي خواسته اند بگويند كه معراج پيامبر اسلام روحاني بوده است نه جسماني. شيخ و پيروان او، به وسيله ي داشتن چنين تصوراتي درباره ي معراج و معاد، از سوي مخالفان خود مورد تكفير و آزار قرار گرفتند. چنانكه بالاتر اشارت شد، اصل ماجراي معراج در قرآن مجيد به طور خلاصه در سوره «اسراء» مورد اشارت قرار گرفته است، ولي به تدريج قرون در كتب تاريخ و سير و معراج نامه ها، كه احيانا صحت آنها نزد صاحب نظران مورد ترديد است، تخيلات و تصورات ديگري هم به اصل واقعيت معراج افزوده شده است، كه شايد اين تصورات در معراج نامه ها، چنانكه پائين تر اشاره خواهيم كرد، از منابع زردشتي گرفته شده باشد. به هر منوال، موضوع معراج در اسلام يكي از ضروريات ديني است كه بايد مسلمانان اجمالا معتقد باشند، كه پيامبر اسلام شبي از مكه به آسمان ها عروج فرموده و در اين سير تا «سدرةالمنتهي» رسيده است، و در آن سفر اسرار بسياري از سوي خداوند دريافت كرده و بهشت و دوزخ و اهل آنها را نيز مشاهده نموده است.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] حاج محمدخان: هدايه المسترشدين، ص 182.