استدلال گلپايگاني به آيه ي يلقي الروح بر شريعت جديده و جواب آن
گلپايگاني در صفحه ي 313 فرائد الي 314 مي گويد: «اگر نفسي در اين آيه ي كريمه كه در سوره ي مؤمن فرموده است تأمل نمايد بر مقدار بعد قوم از حقايق قرآنيه شهادت مي دهد قال جل ذكره و جلت عظمته رفيع الدرجات ذوالعرش يلقي الروح من امره علي من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق يعني اوست خداوند رفيع الدرجات ذوالعرش كه القاء خواهد فرمود روح مقدس وحي را از عالم امر بر هر كه مي خواهد از عباد خود تا آنكه در يوم تلاق نذير قوم گردد و خلق را از عذاب و سخطي كه مترقب است انذار و تخويف فرمايد و هر كس از قواعد عربيت مطلع و مسحتضر باشد مي فهمد كه كلمه ي يلقي الروح به لفظ مستقبل نازل شده يعني بشارت به حادثه ي آتيه است نه اخبار از امور ماضيه و صريح است بر اينكه انزال روح الامين و بعث نذير مبين منوط به اراده و مشيت اوست كه هر وقت اراده فرمايد نذيري مبعوث خواهد فرمود و هر زمان كه مقتضي باشد به شريعت جديده عالم را تازه و جديد خواهد نمود.»
مي گويم: در اينگونه موارد فعل مضارع خالي از زمان است و براي افاده ي خصوص زمان آتيه يا حال نيست بلكه براي مجرد اسناد فعل به فاعل است مثلا اگر پادشاهي با داشتن فرزند، ديگري را به ولايتعهد خود برگزيند و كسي از سلطان پرسش كند كه چرا ديگري را به وليعهدي انتخاب فرموده ايد در پاسخ گويد: ما هر كس را كه بخواهيم يا هر كس را كه صلاح مي دانيم يا هر كس كه كفايت داشته باشد به ولايتعهدي انتخاب مي كنيم در اين مورد با اينكه زمان فعل يعني انتخاب نمودن وليعهد درواقع گذشته است و گوينده نيز ابدا در آتيه قصد به جا آوردن فعل را ديگر ندارد با اين حال فعل (انتخاب مي كنيم) را به هيئت مستقبل آورده و كلام او در عرف اهل محاوره صحيح و مفيد مقصود مي باشد و اين قسم كلام در عرف شايع و متعارف است.
پس معلوم مي شود كه گلپايگاني يا فهم معاني محاورات عرفيه را هم ندارد تا چه رسد به حقايق قرآنيه و يا شيطنت و تدليس مي نمايد.
گلپايگاني بعد از آيه ي گذشته به دو آيه ي ديگر نيز تمسك مي كند كه دومي آنها را هم غلط نقل مي كند از سوره ي (البينة) لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب تا اينكه مي گويد: حتي تأتيكم البينة با اينكه آيه ي شريفه حتي تأتيهم البينه مي باشد و جواب آن دو آيه سهل است مي گذريم.