گفتار ديگري از گلپايگاني و جواب آن
گلپايگاني در دنباله ي عبارات قبل مي گويد: «وا عجب تناقضي كه در عقايد و اقوال منكرين و مكذبين مشاهده مي شود اين است كه از يك طرف كلمه ي مباركه ي خاتم النبيين را بر اين معني حمل مي نمايند كه رسولي و نبي ديگر بعد از حضرت رسول صلي الله عليه و آله ظاهر نخواهد شد و از طرف ديگر جميعا متفقند كه حضرت عيسي عليه السلام به شخصه و جميع اوصافه الشخصيه در آخر الزمان قيام خواهد فرمود و اين تناقضي است در كمال ظهور و سفسطه ي
است به غايت واضح و غير مستور چه اگر حضرت عيسي به شخصه و اوصافه السابقه نزول فرمايد البته او نبي باشد كه پس از حضرت رسول از براي هدايت امم ظاهر شده و از براي حكومت بر عالم مبعوث گشته ديگر كلمه ي (لا نبي بعدي) معني نبخشد و كلمه ي خاتم النبيين به اين معني كه كوته نظران گمان كرده اند معقول نباشد.»
مي گويم: واعجب جهالتي و يا تجاهل و جسارتي در اين كلام گلپايگاني مشاهده مي شود كه نسبت تناقص به عقايد مسلمين مي دهد.
احدي از مسلمانها تا به حال نگفته است كه حضرت عيسي عليه السلام حتي با آن قبيل اوصاف سابقه اي كه از مقومات شخصيه او براي هميشه نيست (چون قيام و دعوتش در سابق به شريعت مخصوصي) نزول مي فرمايد تا بين عقيده به اينكه بعد از حضرت رسول صلي الله عليه و آله رسولي و نبي ظاهر نخواهد شد و عقيده به نزول عيسي عليه السلام مناقضه حاصل شود.
آري مسلمانها مي گويند همان شخص عيسي بن مريم عليه السلام كه تقريبا در دو هزار سال قبل به قدرت الهي بدون پدر از مريم سلام الله عليها به دنيا آمد و مدتي مأمور به دعوت شريعت مخصوصي بود و سپس به آسمان برده شد و مردم هم تا قبل از بعثت خاتم انبياء به پيروي از شريعت او مكلف بوده اند دوباره نزول خواهد فرمود (نه هر مسيح ادعائي مانند ميرزا حسينعلي پسر ميرزا بزرگ نوري متولد سنه 1233 هجري) بدون اينكه قائم به دعوت شريعت مخصوصي غير از شريعت اسلام بشود.
و اين گفتار و عقيده ي مسلمانها بر حسب مدارك دين مي باشد چنانكه نمونه هاي آن در همين كتاب كوچك از نظر خوانندگان گذشته است نه به اوهام فاسده چون گفتارهاي مانند گلپايگاني.