رفتار، دستورات و كتب شوقي افندي
در مورد اين كه شوقي چگونه انساني بوده است بايد به اين نكته توجه شود كه او در سن جواني به جانشين عباس افندي رسيد و نيز مدتي را در دارالفنون باليون لندن تحصيل كرده بود، در حالي كه پدران او تا اين
مقدار به دنياي غرب نزديك نشده بودند و سعي مي كردند خود را در زي مسلماني و متشرع به آداب شرع اسلام نشان بدهند، همان گونه كه قبلا راجع به نماز خواندن عباس افندي ذكر شد. ولي شوقي از رفتار پيشينيان خود، پيروي نكرد و در رفتارهاي نازيبا و ناسزاگويي ها، گوي سبقت را از پيشينيان خود ربود. فضل الله مهتدي كه زماني طولاني با او معاشر بوده است در كتاب «پيام پدر» او را اين گونه توصيف مي كند:
در ميان نواده هاي عبدالبهاء در روزهاي نخست من با شوقي آشنا شدم. او داراي سرشت و نهاد ويژه اي بود كه نمي توانم درست براي شما بگويم. خوي مردي كم داشت و پيوسته مي خواست با مردان و جوانان نيرومند دوستي و آميزش كند!
سپس فضل الله مهتدي، ملقب به صبحي، جرياني را نقل مي كند كه از ذكر آن به دلايلي چشم مي پوشيم. هم چنين او در اين كتاب به القاب زشتي كه شوقي افندي به افراد مي داده است اشاره مي كند كه حتي بعضي از بزرگان مانند ميرزا تقي خان اميركبير و سيد جمال الدين اسد آبادي را با القاب زشت نام مي برد و هم چنين در اين خطابات دشمن ديرينه ي بهائيان، يعني ميرزا يحيي صبح ازل را با نام «يحيي بي حيا و وسواس خناس» مي خواند. او درباره ي ايرانيان در «لوح قرن» مي گويد:
افراد ملت ايران كه به قساوتي محير العقول و شقاوتي مبين به تنفيذ احكام ولات امور و رؤساي شرع اقدام نمودند و ظلم و اعتسافي مرتكب گشتند كه به شهادت قلم ميثاق در هيچ تاريخ از قرون اولي و اعصار وسطي از ستمكارترين اشقيا حتي برابره ي آفريقا شنيده نشد، به جزاي اعمالشان رسيدند و در سنين متواليه آسايش و بركت
آن ملت متعصب جاهل ستمكار بالمره مقطوع گشت و آفات گوناگون از قحطي و وبا و بليات آخر، كل را از وضيع و شريف احاطه نمود و يد منتقم قهار چندين هزار نفس را به باد فنا داد.
شوقي افندي داراي كتابي به نام «قرن بديع» و نيز «لوحي شوقي» است. او در اين الواح بعضي از دستورات را به بهائيان داده است كه در بعضي از آنها احكام سابقه را نسخ نموده، مثلا در جايي مي گويد:
عقيده كتمان ننماييد و از تقيه اجتناب كنيد.
كه در «گنجينه ي احكام» ذكر شده است.
در موقع نماز بايد بهاء الله يا عبدالبهاء را در پيش چشم مجسم كرد. كه در مجله اخبار امري، شماره ي 6، ذكر شده است.
عمل به دستورات اقدس (كتاب حسينعلي بهاء) در كشورهايي لازم است كه آن دستورات مخالف قوانين آن كشور نباشد.
كه در كتاب «نظامات بهائيه» آمده است.
او هم چنين دعوي تساوي زنان و مردان را سر داده و در «لوح دهم» مي گويد:
اميد چنانست كه اين قدم اول كه در ميدان مساوات حقوق رجال و نساء بر داشته شده سبب تشجيع و تحريص اماء الرحمن در آن سامان (طهران) گردد.
و در «گنجينه ي احكام» اين گونه آمده است:
مساوات حقوق رجال و نساء در اين دوره بديع از تعاليم اساسيه است... حضرت ولي امر الله جل سلطانه (شوقي افندي) مي فرمايد: اما در خصوص كراهت بين زوج و زوجه از هر طرفي كراهت واقع، حكم تربص (طلاق و عده) جاري و در اين مقام حقوق طرفين مساوي، امتياز و ترجيحي نه.
عبدالحسين آيتي، ملقب به آواره، در كتاب «كشف الحيل» به صورت مفصل خطابه ها و الواح شوقي افندي را مورد بررسي قرار داده كه به عنوان مثال قسمت هايي از آن الواح به صورت اختصار ذكر مي شود. شوقي مي نويسد:
ايها الحزب الالهي روحي و ما يتعلق بي لئباتكم الفداء، ساليان دراز است كه آفتاب جهانتاب آيين جمال ابهي از بدو طلوعش از افق آن
اقليم پر بلا در صفحات شرق به كسوف بلايا و زوايا لا تعد و لا تحصي مبتلا... صوت سامري (يحيي صبح ازل) در مقاومت امر بهاء در ارض سربلند شد و چون حيه ي رقطا آن ناعق اكبر به كمال تدليس هيكل الطف نورا را سم جفا بچشانيد... ارواح لواقع نقض شجره ثابته را از شش جهت احاطه نمود... در اين روز فيروز و عيد نوروز ارياح لواقح كه در مدت هشتاد سال منبت شجره ي مباركه را من جميع الجهات احاطه نموده بود به تقدير رب قدير تسكين يافت و صورت طغيان و طوفان انقلابش فرونشست و فرمان آزادي صدور يافت، طوق محبوسيت از عنق عبدالبهاء مرتفع شد و به گردن عبدالحميد پليد (پادشاه عثماني) بيفتاد... و مرجع سراء اعظم حضرت خاتم الانبياء در اين سنوات اخيره منقلب گرديده و عملش منكوس گرديد و ابهت و جلالش برفت!!... در اين عصر كه فخر اعصار و قرون است از خود ملت اسلام شخص باسلي مبعوث نمود و از نژاد عثمانيان نفس مقتدري برانگيخت و به قوه و بازويش سلسله آل عثمان را برانداخت، وحدت اصليه سراء اعظم ملت اسلام را الي ابد الدهر عقيم و مختل گذاشت، شرع مبين حضرت سيد المرسلين را در آن سرزمين منسوخ كرد و القاء و ابطال محاكم شرعيه را بر بيگانه و آشنا اعلان نمود، تغيير و تبديل منصوصات كتاب حضرت الانبياء را جايز و مشروع شمرد و احكام جديده مدينه مقتبسه از عواصم ممالك فرنگ به جايش تشريح و ترويج كرد و قواي سياست را از نمايندگان امت اسلام منفصل نمود و علماء رسوم را دست از وساده و عزت و منصب كوتاه كرد
موقوفاتش را حجز و تصرف نمود و ابواب تكايا و صوامعش را بست.
شوقي افندي نيز مانند عبدالبهاء و بهاء و باب سعي مي نموده است كه كلماتش با الفاظ عربي (و در بعضي از مواقع نيز از الفاظي عربي كه با قاعده ي زبان عربي تطبيق نمي كند) توأم باشد و تا حدودي شيوه ي پيشينيان را رعايت كرده است.