برخي از كلمات حسينعلي بهاء در كتاب ها و الواحش
و الكتب و اذناكم بأن تقرؤوا»؛ به تحقيق خداوند بخشيده بر شما آنچه را كه در بيان نازل شده از نابود كردن كتاب ها و به شما اذن داده كه آنها را قرائت كنيد.
12- «قل كتب الله علي كل نفس ان يحضر لدي العرش بما عنده مما لا عدل له انا عفونا عن ذلك»؛ به تحقيق خداوند بر هر كسي واجب كرده كه در نزد عرش (بهاء) حاضر شود با هر چيزي كه از آنها دارد كه بدلي هم ندارد، ما آن را بخشيديم.
13- «قل لا يفرحوا ما ملكتموه اليوم الي قوله لو يعرفون ما عندهم لتذكر اسمائهم لدي العرش الا انهم من الميتين»؛ بگو به آنچه امروز داريد خوشحال نباشيد! تا اينجا كه: اگر مي دانستيد آنچه را كه نزد آنهاست، هر
آينه نام آنها در نزد عرش (بها) است، به تحقيق كه آنها از مردگانند.
14- «توجه اليه و لا تخف من اعمالك انه يغفر من يشاء»؛ به سوي او توجه كن و نترس از اعمالت كه او مي بخشد هر كسي را كه مي خواهد.
15- «انا ما اردنا في الملك الا ظهور الله و سلطانه و كفي بالله علي شهيدا»؛ به تحقيق كه ما اراده نكرديم در زمين مگر ظهور خدا را و سلطنت او را و خداوند شاهد بر من است.
16- «من أحرق بيتا فاحرقوه»؛ هر كس خانه اي را سوزاند او را بسوزانيد.
17- «ليس للعاقل ان يشرب ما يذهب به العقل»؛ شايسته نيست براي عاقل كه آنچه عقل را زايل مي كند بياشامد.
18- «قد حرمت عليكم ازواج آبائكم»؛ به تحقيق همسر پدرتان بر شما حرام است.
19- «لو يحل ما حرم في ازل الازل بعكس ليس لاحد أن يعترض عليه»؛ اگر چيزي در ازل حرام بود و حلال شد و يا به عكس، كسي حق اعتراض ندارد.
20- «انا نستحيي أن نذكر حكم الغلمان»؛ ما حيا مي كنيم از اين كه حكم پسران (لواط) را بگوييم.
21- «و الذي تملك مأة مثقال من الذهب فتسعة عشر مثقالا لله فاطر الارض و السماء»؛ هر كسي صد مثقال طلا دارد 19 مثقال آن مال خدايي است كه روزي دهنده ي زمين و آسمان است.
22- «قد رجعت الاوقاف الي مقر العدل»؛ مال هاي وقف رجوع به بيت العدل مي كند.
23- «انا جعلنا الامرين علامة البلوغ للعالم»؛ ما دو چيز را علامت بلوغ دنيا قرار داديم: 1- خط و زبان واحد. 2- بروز علم كيميا بين اين طايفه (بهايي) و بعد از آن عالم و اهل آن را خطر عظيم در پي است مگر كساني كه به سفينه ي حمراء (امر بهايي) درآيند.
24- «لو يحكم علي السماء حكم الارض ليس لاحد أن يقول لم و بم»؛ اگر حكم كرده شود بر آسمان حكم زمين هيچ كس را آن حق نيست كه بگويد چرا و به چه سبب!
25- براي كسي روا نيست كه در اطراف و خيابان ها زبانش را حركت داده و ذكر خدا بگويد.
26- نوشته شده است بر شما كه در هر 19 سال اثاثيه منزل خود را تجديد و تازه كنيد.
27- پوشيدن لباس ابريشم براي مردها حلال است و محدود شدن در لباس و ريش برداشته شد.
28- ممنوع هستيد از اين كه روي منبر بنشينيد و اگر كسي بخواهد آيات خدا را بخواند لازم است روي كرسي (صندلي) بنشيند.
29- ما شنيدن آوازها و نغمه ها را حلال كرديم ولي بپرهيزيد از اين كه شنيدن آوازها شما را از حد ادب خارج سازد.
30- بوسيدن دست ها بر شما حرام شده است و اين چيزي است كه از جانب خداوند عزيز و حكم كننده نهي شده است.
31- خداوند به پاكي آب نطفه حكم كرده است و اين حكم رحمتي است از جانب پروردگار جهان درباره ي مردم و شما بايد خدا را سپاسگزاري كنيد و در مقابل اين آزادي خرم و خندان گرديد.
32- خداوند برداشته است حكمي را كه به جز طهارت است و همه اشياء در درياي طهارت فرو رفته اند.
33- اگر ربحي در ميان نباشد امور معطل خواهد شد لذا فضلا علي العباد ربا را مثل معاملات ديگر قرار فرموديم.
34- ازدواج با دو زن جايز است و بيشتر جايز نيست.
35- كسي كه عمدا خانه ي ديگري را بسوزاند، او را بسوزانيد.
36- اگر مرد و زني زنا كنند، بايد 9 مثقال طلا به بيت العدل تسليم نمايند.
37- اموات خود را در بلور يا سنگ هاي محكم قرار دهيد و دفن كنيد يا در ميان چوب هاي سخت و لطيف گذاشته و دفن نماييد و انگشترهايي كه منقوش به آيه باشد در دست آنها كنيد.
38- در هر روز دست ها و سپس صورت را بشوييد و همچنين است وضوي نماز و اين فرماني است از خداي واحد مختار.
39- كساني كه از وضو معذورند و آب پيدا نمي شود پنج بار بگويند: «بسم الله الاطهر الاطهر».
40- نماز در 9 ركعت وقت صبح و ظهر و شام نوشته شده است.
41- واجب است تمام نمازها فردا خوانده شود و جماعت درست نيست جز در نماز ميت.
42- سؤال كردن درباره ي كتاب بيان بر شما حرام است تا آنچه را كه مورد احتياجتان است بپرسيد نه آنچه را كه مردم گذشته مذاكره كرده اند.
راجع به ناپلئون:
عرض بنده آن كه بيست و پنج سنه مي شود كه جمعي از عبادش
نياسوده اند و آني مستريح نبوده اند. لازال به سطوت غصب مبتلا و به شؤونات قهر معذب...
تا آن جا كه مي گويد:
كلمه اي از لسان مبارك شاهنشاه زمان (ناپلئون) به سمع مظلومين رسيد كه في الحقيقه ملك كلام است... و آن اين بود كه بر ماست دادخواهي مظلومان و فريادرسي واماندگان. صيت عدل و داد سلطان جمع كثيري را اميدوار نموده و تفقد حال مظلومان از نسيم سلطان جهان است و توجه به احوال ضعيفان از خصلت مليك زمان حال مظلومي در ارض شبه اين مظلومان نبوده و نيست و ضعيفي نظير اين آوارگان مشهود نه... خواهش اين عباد آن كه نظر رحمتي فرمايند تا جميع در ظل حمايت سلطان ساكن و مستريح شوند.
و در جاي ديگر خطاب به ناپلئون مي گويد:
(اغرك عزك يا ايها الغافل المغرور انا نري الذلة تسعي ورائك و أنت من الغافلين).
در لوح سلطان مي گويد:
(ما قرئت ما عند الناس من العلوم و ما دخلت المدارس).
در كلمات وجديه مي سرايد:
از باغ الهي
با سدره ي ناري
آن تازه غلام آمد
هاي هاي هذا جذب الهي
هذا خلع يزداني
هذا قمص رباني
با كوثر روحاني
با ابحر حيواني
آن رب انام آمد
هاي هاي هذا عذب سبحاني
هذا لطف رحماني
هذا طرز عذياني
از مصر عمايي
آن يوسف شيرازي
با عشوه و ناز آمد
هاي هاي هذا وجه ازلاني
هذا طلع نوراني
هذا بدع قدمائي (الخ)
و در جاي ديگر از خود تعريف نموده، مي نويسد:
رشح از جذبه ما مي ريزد
سر ما از نغمه ما مي ريزد
از باد صبا مشك ختا گشته پديد
وين نغمه خوش از جعده ما مي ريزد
در قصيده ي «عزروقائيه» مي گويد:
كل الالوه من رشح امري تألهت
و كل الربوب من طفح حكمي تربت
ارض الروح بالامر بي قد مشي
و عرش الطور قد كان موضع وطئي
در «لوح عيد مولود» مي گويد:
«اليوم يوم فيه ولد من لم يلد و لم يولد».
ابن نبيل در اين باره اين گونه سروده است:
مستعد باشيد ياران مستعد
جاء شاه لم يلد يولد ولد
در جايي مي گويد:
«أين الجنة و النار قل الاولي لقايي الاخري نفسك ايها المشرك المرتاب (خطاب به يكي از مخالفان است)».