جمهوری خودمختار نخجوان

نخجوان 5500 کیلومتر مربع وسعت دارد و در کنار رود ارس و در همسایگی
[313]

جمهوری اسلامی ایران ( از سوی جنوب ) واقع شده اشت . 300000 نفر سکنه دارد که اکثرا مسلمان و شیعه مذهبند و در زمان سلطه نظام کمونیستی بر آنها ، تحت فشار شدید و مضایق فراوانی بودند . کلیه مساجد آنان تخریب شده و به مراکز دیگر تبدیل گردیده و امروزه کمتر آثاری در این کشور به چشم می خورد که از گرایش مذهبی حکایت کند . با این حال پس از نجات از سلطه الحاد فعالیتهای مذهبی در این جمهوری به لحاظ کمی و کیفی رشد روزافزونی یافته و مجالس و مجالس و گردهم آئی های مذهبی و تشکیلات اسلامی در آن در حال گسترش است . نخجوان از نهم فوریه 1924م ( 20 بهمن 1302 ) به صورت جمهوری خودمختار درآمد که تابع قوانین سیاسی و حقوقی آذربایجان است و هم اکنون گرچه مجلس مستقلی دارد اما در امور سیاست خارجی و دفاع تابع آذربایجان می باشد . 204 روستا و 6 بخش دارد و مرکز سیاسی آن شهر نخجوان است . محصولات زراعی آن کتان ، تنباکو ، انگور و گندم می باشد . پرورش دام و کرم ابریشم در آن رواج دارد ذخائر نمک ، سنگهای ساختمانی و چشمه های معدنی در این ناحیه بوفور وجود دارد .

صنایع غذائی ، معدنی و تولید ابریشم در نخجوان از توسعه خوبی برخوردار است .

در حال حاضر وضع اسفناکی بر نخجوان حاکم است . فروپاشی نظام کمونیستی و عدم پیش بینی برنامه های اقتصادی ، مشخص نبودن وضع مالکیت و محاصره ارمنستان از جمله دشواریهای این ناحیه است . دولت مسکو در زمان حاکمیت خود بر نخجوان به جرم شیعه بودن اکثریت مردمش ، به این منطقه بی اعتنا بود و نسبت به امور اقتصادی - اجتماعی آن نقش منفی را به عهده داشته است ، چنانچه از 52000 هکتار اراضی آن 20000 هکتارش به کشت تاک برای کارخانجات مشروب سازی شوروی سابق اختصاص یافته بود . کشت توتون زیاد است و بدلیل ناتوانی مالی دولت و عدم خرید آن در مزارع پوسیده است . بیش از90% ترابری دولتی بدلیل نبودن سوخت و بی برنامگی و عدم نظارت ، متوقف شده است . بر اثر جنگ قره باغ تمامی خطوط ارتباطی آن با آذربایجان
[314]

قطع می باشد و مردم بدلیل قطع گاز و برق و راههای انتقال مواد اولیه مورد نیاز کارخانه ها و مواد غذایی ، سخت در مضیقه اند .

جمهوری خودمختار و مسلمان نشین چچن اینگوش ( اینقوش )

منطقه شمال قفقاز محل استقرار و قلمرو جغرافیائی اقوام چچن ، اینقوش ، قراچای و بالکارها و ... می باشد . (18)

جمهوری خودمختار چچن اینقوش با 19300 کیلومتر مربع و قریب به دو میلیون نفر سکنه در شمال گرجستان و غرب داغستان و جنوب روسیه واقع شده است . این سرزمین ابتدا در سال 1957م به صورت ناحیه خود مختار درآمد و پس از آن به جمهوی خودمختار ارتقا داده شد .

دو قوم چچن و اینقوش گرچه مشترکاتی دارند و در یک قلمرو زندگی می کنند و به گروه قومی ایبرو قفقازی تعلق دارند اما زبان و ادبیات متفاوتی بین آنها رواج دارد . زبان گروه اول چچنی است که در قرن نوزدهم برای ادبی شدن آن
[315]

کوششهایی بعمل آمد . تا سال 1925م زبان عربی داشتند وی از این تاریخ تا 1938م خط سیریل و پس از آن باجبار خط لاتین بین آنها رواج یافت .

اینقوش ها نیز زبان اینقوشی دارند و از 1923م تا 1938م زبان لاتین بین آنها به اجبار اشاعه یافته بود و از سال 1938م خط سریلی داشتند ، این قوم تا قبل از انقلاب اکتبر از زبان عربی و ترکی آذری استفاده می نمودند ، در سال 1850م این قلمرو به تصرف روسها درآمد .

مسلمانان این خطه از شیوه نابود سازی و انهدام ملی روسها صدمه زیادی دیدند و در سال 1944م بازداشت و تبعید گردیدند و در 3 مارس همین سال جمهوری خود مختار مذکور منحل شد و قلمرو آن ضمیمه جمهوری فدرایتو روسیه گردید . شوروی سابق که در تلاش بود تا کوه نشینان قفقاز را منهدم کند در حدود 600000 نفر ازاقوام چچن و اینقوش را در یک کوچ اجباری در نامساعدترین مناطق سیبری ، قزاقستان و قرقیزستان اسکان دادند و تعدادی را به اردوگاه مرگ فرستادند . تبعیدیها به هیچ عنوان جذب فرهنگ روسهای سیبری و اقوام دیگر نشدند و بر خلاف 15 سال محرومیت ازمدارس و جراید ملی ، زبان خویش را از یاد نبردند . بطوریکه در سال 1979م در حالی که 99% چچن های تبعید شده نیززبان ملی ، زبان خود را زبان مادری اعلام کردند97% چچن های بتعید شده نیز زبان مادری خود را به عنوان زبا ناصلی ذکر نمودند . همچنین حرکت مزبور در کاهش جمعیت این اقوام تاثیر آن چنانی نداشت و سکنه مزبور در سالهای 1939 ، 1959 ، 1970 ، 1979م بترتیب ؛ 500000 ، 525000 ، 771000 ، 942000 نفر بودند که بیانگر افزایش قابل توجه آنان است ، درصد اقوام روسی که بجای چچن ها و اینقوش ها اسکان داده بودند نیز رو به کاهش بوده است . بطوریکه از 45% در سال 1959م به 29% در سال 1979م کاهش یافتند و رفته رفته تعداد زیادی از آنان قلمرو قوم یاد شده را ترک کردند . دلیل بارزتر این حرکت آن بود که چچن ها و اینقوشها بدلیل تبعید و آوارگی ، احساس بیگانه ستیزی قومی داشتند و نسبت به سایر اقوام ناحیه قفقاز ضد روسی تر بودند و منطقه آنان در مقام نامطمئن ترین منطقه شوروی سابق قلمداد شده است . همین تنفر شدید که از نتایج تبعید و کوچ[316]اجباری چچن - اینقوش ها بود موجب آن شده که اقوام مسیحی اوکراینی و ارمنی که در قلمرو آنان اسکان یافته بودند منطقه را ترک نموده و در نتیجه سیاست انهدام آنان با شکست مواجه شده و جمهوری مزبور بتدریج بومی تر شد و ویژگیهای ملی ، قومی و فرهنگی خود را باز یافت . (19)
چچن ها و اینقوش ها ، اغلب سنی و پیرو مذهب حنفی اند و از دیگر میلمانان شوروی به اعتراف بررسی های اخیر شوروی سابق ، مذهبی ترند و آوارگی و تبعید روحیه مذهبی آنان را تقویت نموده و هویت اسلامی را به ارمغان آورده است . دولت کمونیستی شوروی سابق به خیال خام خود برای نابودی اسلام در قلمرو چچن ، اینقوش تمام مساجد و اماکن مذهبی را تعطیل نمود که این حرکت نه تنها با نتیجه مطلوب توام نبود بلکه باعث رشد و توسعه عرفان و تصوف بین اقوام مزبور شد و از گذشته ، مذهبی تر شدند . کمونیستها که دیدند با این حرکت ، خطر اسلام بیشتر شده طی سالهای 1978 تا 1980م اجازه بازگشایی چندین مسجد را در چچن اینقوش دادند ، گذشته از آن وقتی چچن ها و اینقوشها به منطقه محل سکونت قزاقها و قرقیزها ، به اجبار انتقال یافتند بر آنان تاثیر فوق العاده مذهبی گذاشته و آنان را که درکی عمیق از اسلام نداشتند آگاه نموده و با این تاثیر ، اسلام در میان آنان ریشه دوانید . (20)
بدین گونه شمال قفقاز که مجموعه ای از اقوام متفاوت را در خود جای داده و کوههای مرتفع بین ملل آن جدائی افکنده و زبانهای گوناگونی داشتند و هرکدام از ساختار اجتماعی ، تاریخی و اقتصادی متفاوتی برخوردار بودند . بدلیل اشتراک مذهبی با یکدیگر متحد شده و مبارزه ای مشترک و همه جانبه را علیه مهاجمین روس بکار بردند .
متاسفانه با وجود فروپاشی نظام مارکسیستی هنوز هم امت مسلمان ساکن این[317]جمهورس تحت فشار روسها بوده و در هر تهاجمی که بر علیه آنها اعمال می شود تعدادی از مردم مسلمان و بی گناه در خاک و خون می غلطند و ستم حکام روس همچون ابری تیره و تار به این موحدین ، مجال آن را نداده که از خورشید پرفروغ اسلام بهره افزونتری ببرند و نسیم با طراوات آزادی را بیشتر درک کنند.
توضیح دیگر اینکه دو سلسله صوفی نقشبندیه و قادریه از اواخر قرن هیجدهم بین چچن ها و اینقوشها نفوذ فراوانی داشته و درصد زیادی از این قوم معتقد به دو طریقه مذکورند و در سالهای بین 1940 تا 1950م طریقت صوفی جدیدی تحت عنوان اخوت ویس حاجی در میان چچن های تبعید شده به قزاقستان تاسیس شد ؛ این فرقه یکی از شعبه های طریقت قادریه بوده که در بیگانه ستیزی اقوام تبعید شده مذکور تاثیر به سزایی داشت ، سلسله های صوفیه در وضع فعلی بین چچن ها و اینقوشها بیش از دویست هزار نفر پیرو دارد .
پاورقي:------------------------------------------------------------
19 - اقلیت های مسلمان در جهان امروز - علی کتانی ، ترجمه محمد حسین آریا و نیز مراجعه کنید به کتاب حکومت مسکو و مساله مسلمانان آسیای مرکزی ، مایکل ریوکین ترجمه محمود رمضان زاده .
20 - مسلمانان شوروی ، گذشته ، حال و آینده - الکساندر بنیگسن ، مرای براکس آپ ، ترجمه کاوه بیات صفحات 64 تا 75 .
21 - برخی پژوهشگران جغرافیائی معتقدند که آسیای مرکزی ؛ ترکستان شرقی ( سین کیانگ چین ) مغولستان و تبت را شامل می شود حتی در دائرة المعارف روسیه تزاری که جلد اول آن در سال 1890م و آخرین جلد آن در سال 1904م به طبع رسید ، از دو واژه ترکتسان و ماوراء النهر سخن رفته است و عنوانی بنام آسیای میانه که قلمروی جغرافیائی را در برگیرد در آن نیامده است ، بعدها و پس از اقتدار نظام مارکسیستی در شوروی ، در دومین دائرة المعارف این کشور که به سال 1957م ، انتشار یافت ، عنوان آسیای مسانه که واژه تازه ساخته و سیاسی است ، مشاهده می شود که این اصطلاح روس ساخته ( سردینیا آزیا ) نه تنها با واقعیتهای تاریخی سازگاری ندارد بلکه به عنوان یک واحد جغرافیائی مشخص و قابل توجیه هم شناخته نمی شود و تنها تلاش در این راستا بوده که قلمرو جغرافیائی تاجیکستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، قرقیزستان و جنوب قزاقستان جزء سرزمین های آسیائی شوروی قلمداد گردد . در کتاب « البلدان » یعقوبی تمامی مناطقی که با حرکت سیاسی روسها به آسیای میانه موسوم گشت به عنوان مناطقی از خراسان بزرگ معرفی شده است . بعدها و در سال 340 هجری اصطخری در کتاب المسالک و الممالک خود آن سوی جیحون را ماوراءالنهر نام می نهند و چون سپاهیان اسلام ترک ها را از آمودریا به جانب شمال راندند ، به همین دلیل نویسندگان اسلامی قرون سوم و چهارم هجری آغاز ترکستان را شمال ماوراءالنهر ذکر کرده اند ولی ترکستان اصلی هما ترکستان شرقی است که در پی سلطه استعماری روس ها ، قسمت های غربی آن بنام ترکستان روس ( غربی ) مشهور شد .