هجوم به سرزمین های اسلامی

غرب از همان زمانی که دولت اسلامی در اندلس و نواحی جنوب اروپا تاسیس شد به دشمنی با اسلام و مسلمین برخاست و به طرز وحشیانه ای تشکیلات اسلامی را درهم کوبید . در جنگهای صلیبی نیز تهاجمات وسیعی را بر علیه مسلمانان ترتیب داد و پس از آن غرب که از اقتدار دولت عثمانی بشدت متوحش شده بود با ایجاد دسیسه ها و ترتیب دادن توطئه هایی به تجزیه این دولت قدرتمند پرداخت و موجبات فروپاشی آن را فراهم ساخت و پس از آن به منظور بدست آوردن مواد خام ، برای کارخانجات صنعتی و تامین بازار محصولات خود به سرزمینهای غنی و سرشار[25]اسلامی چشم دوخت که در اولین قدم نیروهای معنوی و قدرتهای مذهبی را سد راه خود می دید برای کوبیدن آنها تهاجم فرهنگی وسیعی را بر علیه این سرزمینها ترتیب داد و فرهنگ فساد و فحشاء توسط ایادی استعمار و استکبار در بین ملتها مسلمان ترویج گردید . فرهنگ مصرف زدگی روز به روز ملتهای مسلمان را در مرداب وابستگی فرو برد . سلطه سیاسی استکبار بوسیله حکومتهای دست نشانده و خودکامه در نقاط مسلمان نشین تثبیت گردید و بدین گونه استعمارگران سرزمینهای مسلمان را قطعه قطعه کرده و در تمام ابعاد ، بر آنها سلطه یافتند و چون مردمان این نواحی با عقیده مذهبی پیوند ناگسستنی داشتند و اسلام در اعماق روانشان ریشه دوانیده بود و نمی توانستند در فرصتی کوتاه آنان را از معنویت جدا سازند لذا از طریق دیگری وارد شدند و آن این بود که جنبه های ظاهری و تشریفاتی مذهبی را حفظ کردند و تعالیم اساسی را که موجودیت واقعی دین بدان وابسته است از دین گرفتند و بین مسائل سیاسی و اجتماعی مردم از یک سو و مذهب از سوی دیگر انفکاک ایجاد کردند .
از این رهگذر حیله های استعمار تاثیر خود را بر فرهنگ مسلمین بخشید و پیروان همان آئینی که سلطه کفار را محکوم می کند و مسلمانان را به خشونت بر علیه متجاوزین تحریک می نماید و همانها که به تعبیر قرآن بهترین امت بودند دروازه های خود را به سوی مهاجمین غربی گشودند و تسلیم فرهنگ غرب شدند . و با تبلیغات وسیع و گسترده و فراموش نمودن هویت خویش که مهمترین سلاح استعمارگران بود پیوند خود را با معنویت از دست دادند و فرهنگ و اخلاق خود را رها کرده و آماده پذیرش فرهنگ غرب شدند . نتیجه چنین حرکتی منجر به آن شد که در طول بیش از دو قرن کشورهای اسلامی به سفره بی مانع و رادعی برای غارتگران غربی شد و آنان علاوه بر غارت منابع و ذخائر مسلمانان فرهنگ و مواریث اصیل آنان را مخدوش کرده و مسلمین را از توسعه علمی و فرهنگی بازداشتند .
خادمین استعمار که امور مسلمین را اداره می کردند از دخالت مسائل مذهبی در شئونات زندگی مردم جلوگیری بعمل می آورند . و با کارشکنی هایی اجازه نمی دادند حقایق اسلامی آشکار گردد . با این وصف مردمان ساکن در کشورهای اسلامی با بهره گیری از اندیشه های اسلامی مبارزات سختی را بر علیه استعمار سامان دادند و در برابر قدرت بی رقیب استعمارگران قیام کرده و آنان را وادار به تسلیم در برابر خواسته های برحق خود نمودند . دول استعماری به منظور رهایی از موج جنبشهای مردمی گرچه در ظاهر[26]به کشورههای مزبور استقلال دادند ولی با شکل جدیدی از استعمار بطور غیر مستقیم سلطه خود را بر سرزمینهای اسلامی ادامه دادند ، بگونه ای که اکنون بیش از یک میلیارد مسلمان با وجود بهره مندی از ذخائر و منابع سرشار و قرار گرفتن در مناطق استراتژیک و سوق الجیشی ، اغلب تامین کننده منافع استکبار بطور غیرمستقیم هستند و حتی بدلیل تفرقه و تشتتی که بر آنان حاکم است از مبارزه با غاصبین صهیونیست که آواره گی ملت مظلوم فلسطین را موجب شده عاجزند و غده سرطانی مذکور همچنان در قلب کشورهای اسلامی با مساعدت استکبار و رفتارهای حکام مرتجع عرب مشغول تحکیم مواضع خود می باشد .