گواهي تاريخ، اما نه اين است!

عناصر بهائي چنان كه ديديم، از سر كينه، امير را فردي بدفرجام خوانده و «مرگ سرخ و زيباي» او در خط مبارزه با استبداد و استعمار را، كيفر سوء الهي در حق وي شمرده اند! اما اينك كه پس از گذشت حدود 180 سال از قتل آن رادمرد به جايگاه او در تاريخ معاصر ايران مي نگريم، مي فهميم كه امير اگر 100 سال ديگر هم مي زيست، هرگز اين درجه از نفوذ و محبوبيت را در قلب ملت ايران به دست نمي آورد.
در واقع، او با اين مرگ خونين و زودرس، تبديل به اسطوره اي شد كه همواره به كوشندگان راه آزادي و استقلال ايران، درس همت و صلابت و فداكاري مي دهد.
كنت دو گوبينو (وزير مختار مشهور سفارت فرانسه در ايران عصر ناصري) درست چهار سال پس از قتل امير يعني در فوريه 1856 با اشاره به مرحوم امير مي نويسد: ملت ايران، ديوانه و دلباخته مردي شده است كه تا چهار سال پيش، صدر اعظم كشور بوده است. از مرز تركيه تا سر حد افغانستان هيچ كسي از غني و فقير و خرد و كلان نيست كه تمام عناوين تعظيم و تجليل و محبت را در موقع يادآوري از اين مرد به كار نبرد. مي گويند:«عادل، وظيفه شناس، فعال و كاري بود، از سرباز و كشاورز حمايت مي كرد و خير ايران را مي خواست عملي كند؛ از اين هم بهتر بود». تعجب در اين است كه نه تنها كسي با اين نظر مخالف نيست، بلكه اين عقيده مورد قبول و تصديق وزراي فعلي و حتي خود شاه هم مي باشد. آيا براي اين قضيه مي توان در اروپا نظيري يافت؟ آيا شخصيت معاصري هست كه هر قدر هم بزرگوار و صاحب مقام باشد اقلا مورد مذمت نصف مردمي باشد كه از او سخن مي گويند؟ پس صدر اعظم سابق ايران از اين حيث بي نظير و ممتاز است... [1] .
چه مي گويم؟ حتي لحن بهائيان نيز در اين اواخر (ناگزير) نسبت به امير نرم تر شده و در واقع مجبور شده اند از لحن تند خود نسبت به او بكاهند؛ هر چند هنوز برق «كينه» از لابلاي آن چشم را مي زند. [2] .

پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------------
[1] ر.ك، مجله پاريس، سال 40، ش 4، فوريه 1933؛ مجله محيط، مدير: سيد محمد محيط طباطبايي، سال 1، ش 1، شهريور 1321 ش، ص 30.
[2] براي نمونه ر.ك، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ معاصر بهائي، در عهد اعلي...، ص 388 و 390؛ مجله «پيام بهائي»، شماره 296، ژوئيه 2004، «يادداشت ماه».