ولادت و كودكى پيامبر اسلام (ص )

محمد صلى الله عليه و آله در هفده ربيع الاول عام الفيل متولد شد.
مورخان اسلامى نوشته اند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله روز دوشنبه 17 ربيع الاول سال فيل بدنيا آمد. مادرش كودك را محمد ناميد. عبدالمطلب نوزاد را بغل گرفته ، داخل كعبه برد. خويشاوندان با نام گذارى كودك مخالفت كردند. عبدالمطلب آنان را قانع ساخت كه هاتف آسمانى به مادرش چنين توصيه كرده است . مورخان مى گويند اين نام را خود عبدالمطلب بر پيامبر گذارد و در پاسخ به اعتراض اقوام ، گفت : خواسته ام تا در آسمانها و زمين (ستوده ) باشد. نوزاد سه روز شير مادرش را خورد. پس از آن كنيزى به نام ثويبه چهار ماه كودك را شير داد. آنگاه (حليمه ) از (باديه ) آمد و چون كودكى براى شير دادن نيافت ، (محمد(ص )) را قبول كرد. دايگان شيرده ديگر، چون محمد يتيم بود، او را قبول نمى كردند. حليمه كودك را با خود به صحرا برد. پس از دو سال او را نزد مادرش آورد. از آنجا كه وجود كودك مايه خير و بركت براى حليمه بود، دوست نداشت كودك را از خود دور كند، لذا به آمنه گفت : من از بلاى وبا در مكه بر جان كودك نگرانم . آمنه راضى شد كه كودك دوباره به صحرا برود. تا كه آن حادثه شگفت و مرموز حليمه را ترسان و نگران كرد و به ناچار محمد را نزد مادرش ‍ آورد. آن روز، محمد با يكى از فرزندان حليمه در دل صحرا به دنبال گوسفندان بود. محمد در متن صحرا با فاصله اى نه چندان دور از فرزند حليمه ، رملستان بى كران را نظاره مى كرد كه ناگهان دو سپيد پوش ظاهر شدند و انشراح صدر صورت گرفت . فرزند حليمه چنين ديد كه آن دو سپيد پوش محمد را گرفتند و به آسانى گوئى سينه اش را شكافتند. او دوان دوان نزد مادر برگشت و جريان را گزارش داد. حليمه خود را به محمد رساند، اما همه چيز عادى بود. از آن پس محمد به حضور مادر آمد. در شش سالگى با مادرش آمنه راهى يثرب شد تا از خويشاوندان مادرش ديدن كند.
در بازگشت از يثرب ، آمنه در (ابوا) در گذشت و همان جا به خاك سپرده شد. محمد به همراه ام ايمن به مكه بازگشت و از آن پس ‍ نگهدارى محمد بر عهده جدش عبدالمطلب بود. پس از دو سال ، عبدالمطلب نيز در گذشت . محمد هشت سال داشت كه (ابوطالب ) سرپرستى او را عهده دار شد. ابوطالب هر چند تنگدست و پر عائله بود، ولى در عين حال مردى نيك نفس و بزرگوار بود. او از محمد با مهربانى پذيرائى مى كرد. در 12 سالگى محمد با ابوطالب به شام رفت . در اين سفر، ابوطالب از سرنوشت (تاريخ ) كه در دست محمد بود، با پيشگوئى راهبى مطلع شد. گويند قبل از سفر به شام ، محمد در كوههاى مكه به شبانى مشغول بود. برخى اين كار را در سن 20 سالگى دانسته اند.