نمونه ي آثار باقيه ي بهاء
مي گويد: «چه ذكر نمايم از آثار و علامات و ظهورات و تجليات كه به امر سلطان اسماء و صفات در آن مدينه مقدر شده، بي آب رفع عطش نمايد و بي نار حرارت محبت الله بيفزايد در هر گياهي حكمت بالغ معنوي مستور است و بر شاخسار هر گل هزار بلبل ناطقه در جذب و شور از لاله هاي بديعش سر نار موسوي ظاهر و از نفحات قدسيه اش نفخه ي روح القدس عيسوي باهر بي ذهب غنا بخشد و بي فنا بقا عطا فرمايد در هر ورقش نعيمي مكنون و در هر غرفه اش صد هزار حكمت مخزون و مجاهدين في الله بعد از انقطاع از ماسوي چنان به آن مدينه انس گيرند كه آني از آن منفك نشوند دلائل قطعيه را از سنبل آن محفل شنوند و براهين واضحه را از جمال گل و نواي بلبل اخذ نمايند و اين مدينه در رأس هزار سنه اوازيد تجديد شود و تزيين يابد [1] .
پس اي حبيب من بايد جهدي نمود تا به آن مدينه واصل شويم و به عنايت الهيه و تفقدات ربانيه كشف سبحات جلال نمائيم تا به استقامت تمام جان پژمرده را در ره محبوب تازه نثار نمائيم و صد هزار عجز و نياز آريم تا به آن فوز فائز شويم و آن مدينه كتب الهيه است در هر عهدي مثلا در عهد موسي تورية بود و در زمن عيسي انجيل و در عهد محمد رسول الله فرقان و در اين عصر بيان و در عهد من يبعثه الله كتاب او كه رجوع كل كتب به اوست و مهيمن است بر جميع كتب و در اين مدائن ارزاق مقدر است و نعم باقيه مقرر غذاي روحاني بخشد و نعمت قدماني چشاند بر اهل تجريد نعمت توحيد عطا فرمايد بي نصيبان را نصيب كرم نمايد و آوارگان صحراي جهل را كأس علم عنايت كند و هدايت و عنايت و علم و معرفت و ايقان كل من في السموات و الارض در اين مداين مكنون و مخزون گشته.»
و در ص 129 ايقان درباره ي معترضين بر كتاب علي محمد مي نويسد: «مي گويند كه اين كلمات را با كلمات قبل تركيب نموده و يا كلماتيست مغلوط قد كبر قولهم
و صغر شأنهم وحدهم.»
و در ص 132، از نوشتجات علي محمد باب تعبير به آيات منزله از سموات قدسيه ي بدعيه نموده و مي گويد:
«چه قدر اعتراضات كه بر آيات منزله از سموات قدسيه ي بدعيه نموده اند و حال آنكه چشم امكان چنين فضلي نديده و قوه ي سمع اكوان چنين عنايتي نشنيده كه آيات بمثابه ي غيث نيساني از غمام رحمت رحماني جاري و نازل شود چه كه انبياي اولواالعزم كه عظمت قدر و رفعت مقامشان چون شمس واضح و لائحست مفتخر شدند هر كدام به كتابي كه در دست هست و مشاهده شده و آيات آن احصا گشته و از اين غمام رحمت رحماني اينقدر نازل شده كه هنوز احدي احصا ننموده چنانچه بيست مجلد الآن بدست مي آيد و چه مقدار كه هنوز بدست نيامده و چه مقدار هم كه تاراج شده و بدست مشركين افتاده و معلوم نيست چه كرده اند.»
به قول يكي از دانشمندان بزرگ چه قدر سزاوار است كه آقايان اهل بهاء آن بيست مجلد كتاب را طبع نمايند تا اينكه عامه ي ناس از آياتي كه خدا براي هدايت و تعليم آنها فرستاده منتفع شوند چرا آن همه كتابها طبع نشد و از طبع آنها خودداري نموده اند با آنكه تورات و انجيل و قرآن در تمام عالم مطبوع و منتشر مي باشد پس معلوم مي شود كه علت امتناع از انتشار آنها هفوات و مهملات و اغلاط آنها بوده كه موجبات فضاحت و رسوائي فراهم مي نموده است.
و در صفحه ي 148 و 149 كتاب ايقان بعد از ذكر حديث امام صادق عليه السلام كه فرموده العلم سبعة و عشرون حرفا فجميع ما جائت به الرسل حرفان و لم يعرف الناس حتي اليوم غير الحرفين فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرين حرفا.
مي گويد: «حال ملاحظه فرمائيد كه علم را بيست و هفت حرف معين فرموده و جميع انبياء از آدم الي خاتم دو حرف آن را بيان فرموده اند و بر اين دو حرف مبعوث شده اند و مي فرمايد قائم ظاهر مي فرمايد جميع اين بيت و پنج حرف را، از اين بيان قدر و رتبه آن حضرت را (مرادش سيد باب است) ملاحظه فرما
كه قدرش اعظم از كل انبياء و امرش اعلي و ارفع از عرفان و ادراك كل اولياء.» خوانندگان محترم خوب تدبر و توجه فرمايند.
به خدا قسم كه براي هر شخص خردمند خبير منصف تنها همين گونه عبارات و آثار باقيه ي حسينعلي بهاء كه اين چنين در مقام مدح و ثناگوئي و تعريف و توصيف آنگونه آثار و آيات باقيه ي سيد باب كه نمونه هائي از آن گذشت مي باشد الحق شاهد قوي و حجت كافي در كشف درجه خيانت و پست فطرتي و فرومايگي او است.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] در اينجا به جناب بهاء بايد گفت پس چرا شما با اين كلام صريح خود مخالفت نموده و قبل از گذشتن هزار سنه از بيان، اين مدينه را بزعم خود تجديد و تزيين نموديد؟.