احمد بن حنبل حضرت علی را خلیفه میدانست اما ابن تیمیه...
.
در دوران بنی امیه و بنی مروان، در سرتاسر دنیای اسلام، جز قم و سیستان و غور و ...، بر ضد اهلبیت مخصوصاً علی بن ابیطالب (علیهالسلام) تبلیغات وسیعی صورت میگرفت و در منابر و سایر اجتماعات، آن حضرت سب و لعن میشد، ابن تیمیه از دوران سیاه بنی امیه چنین یاد میکند: «پیروان معاویه قائل بودند که خلیفه بر حق معاویه است، نه علی، چرا که خلافت معاویه مورد پذیرش اتفاقی مسلمانان بوده ولی خلافت علی(علیه السلام) آن گونه نبوده و در جنگ صفین نیز حق با معاویه بوده است، نه با علی، چون که علی(علیه السلام) امام واجب الاطاعة نبوده چون خلافتش نه با نص و روایت ثابت شده و نه با اجماع مسلمین، و دیگر اینکه علی در خون عثمان شریک بوده، چون یا علناً و یا به صورت مخفی دستور قتل عثمان را صادر کرده و یا حداقل به آن راضی و خشنود بوده است».[1]
مطرح شده امام علی(علیه السلام) به عنوان خلیفه چهارم پس از پیامبر، به همّت بزرگان اهلسنت، خصوصاً امام احمد بن حنبل انجام گرفته است، هر چند در برخی از نقلها عدهای سعی دارند تا دیدگاه احمد بن حنبل را نسبت به حضرت علی (علیه السلام) مخدوش کنند، اما حقیقت غیر این است، چرا که احمد بن حنبل، در دوران حکومت اموی در شهر حمص میزیست و در آن دوران امویان به خلفای سه گانه معتقد بودند و علمای اهلسنت خصوصاً ائمه و پیشوایان آنان خلفای سه گانه را تأیید و در جامعه آن روزگار ترویج میکردند به طوری که سایر محدثان و فقهای آن دوره نیز اعتقاد به سه خلیفه را برای سنّی بودن کافی میدانستند، احمد بن حنبل با زیرکی تمام بر اساس حدیث نبوی که خلافت را سی سال میداند، علی بن ابیطالب را به عنوان خلیفه پیامبر در جهان اهلسنت مطرح کرد.[2]
ابن تیمیه به نقل از خود احمد بن حنبل گفته است: «من لم یربع بعلی فهو اضل من حمار اهله.[3] اگر کسی علی (علیه السلام) را خلیفه چهارم نداند از الاغش گمراهتر است.» لذا تنها چیزی که به ابن تیمیه میتوانیم بگوئیم این است که تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان. در کتاب ـ کتب و رسائل و فتاوای ابن تیمیه فی العقیده ـ به نقل از ابن تیمیه ذیل این گفتار آمده است که این سخن احمد بن حنبل بسیار خطرناک بود و احتمال اینکه جان خود را از دست بدهد بسیار بوده، لذا برخی به او اعتراض کرده و او را متهم به توهین به صحابه کردند و به او گفتند که خلافت علی (علیه السلام) را جمعی از صحابه مثل طلحه و زبیر و... قبول نکردند، در حالی که به آنها نمی توان گفت که از الاغشان گمراهترند.[4] همچنین در برخی از نقلها آمده است که عبدالله پسر احمد بن حنبل به پدرش میگوید: «برخی از مردم علی را خلیفه نمیدانند، امام احمد بن حنبل در جواب پسرش میگوید: این سخن ناروایی است، علی حج گذارده، اجرای حدود الهی کرده و اصحاب پیامبر او را امیرالمؤمنین خواندهاند، آیا این جز خلافت است؟»[5] ابن تیمیه در کتاب ـ منهاج السنه النبویه ـ میگوید مسلمانان آن دوران، دربارهی علی (علیه السلام) بر سه دسته بودند:
- به دلیل اجتماع مسلمانان بر معاویه و بیعت آنها با او، خلافت معاویه را شرعی و بر حق میدانستند، نه علی بن ابیطالب (علیه السلام) را، لذا در خطبههای نماز پس از عثمان، بر معاویه به عنوان خلیفه چهارم درود میفرستادند.
- برخی از مردم، اگر چه علی (علیه السلام) را از معاویه افضل میدانستند، ولی چون به نظر آنها خلافتش، نه به وسیله نص اثبات شده و نه به وسیله اجماع و توافق مسلمین، پس او را امام واجب الاطاعه ندانسته و در نتیجه در جنگ صفین، معاویه را بحق و مصیب به حق میدانستند.
- بعضی دیگر، علی(علیه السلام) را در جنگ صفین، مصیب و بر حق و معاویه را بر خطا میدانستند ولی به نظر آنها، چون زمان، زمان فتنه و آشوب و اختلاف بود، نه امامی مورد اجماع و توافق وجود داشت و نه خلیفهای، البته این قول را اکثر علمای اهل حدیث و اهل سنت پذیرفتهاند و از حضرت علی (علیه السلام) با تمجید یاد کرده و پس از نام او، رحمه الله را ذکر میکنند.[6]
در چنین فضایی، موضع احمد بن حنبل، موضع کاملاً جدیدی بوده و نه تنها بنی امیه و برخی از اهل حدیث بلکه فرزند او نیز در خلیفه بودن حضرت علی (علیه السلام) دچار شک و تردید بود، چرا که جوّ آن زمان بر خلیفه بودن معاویه دلالت داشت، لذا در چنین دورانی احمد بن حنبل فریاد برآورد و به مسلمانان هشدار داد که هر کس علی را به عنوان خلیفه چهارم قبول نداردف از الاغش گمراهتر است و سنت پیامبر را قبول ندارد.[7] لذا در عبارتی چنین وارد شده است که: «قال احمد بن زراره المقری ابو العباس: سمعت احمد بن حنبل یقول: «من لم یربع بعلی بن ابیطالب فی الخلافه فلا تکلموه و لا تناکحوه.[8] احمد بن زراره میگوید، از احمد بن حنبل شنیدم که میگفت: هر کس علی را خلیفه چهارم نداند با او قطع رابطه کنید، حرف نزنید و نکاح نکنید.»
پینوشت:
[1]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، ریاض، مرکز الابحاث العقایدیه، تحقیق احمد الکنانی، ج 4 ص 162 و ص 401.
[2]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، دار الفکر، بیروت، طبعة الاولی، (1418 هـ 1997 م) ج 7، ص 47.
[3]. الفتاوی الکبری، ابن تیمیه، دار الکتب الحدیثه، بیروت، (1403ق)، ج 35 ص 19.
[4]. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی العقیده، ریاض، تحقیق عبدالرحمن محمد قاسم النجدی، بی جا، ج 4 ص 479.
[5]. السنه، عبدالله بن احمد، دار الکتب العلمیه، بیروت، (1414ق)، تحقیق ابوهاجر...بسیونی زغلول، ج2 ص 590.
[6]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، ریاض، دارالحدیث، القاهره، (1411ق)، ج4، ص 402 و 401. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. اعلام الموقعین، ابن ایوب دمشقی، دار الکتب العلمیه، بیروت، (1425ق)، ج 4 ص 167.
[8]. المغنی، ابن قدامه، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ج 7، ص 30.
دیدگاهها
حجت اله عرفانیان
1396/06/28 - 09:21
لینک ثابت
حضرت جبرئیل از جانب خداوند
افزودن نظر جدید