زیرکی عبدالبهاء در انتخاب قدرت برتر!

  • 1396/02/04 - 12:47

پیشوایان بهائی، بر خلاف سیره‌ی اولیای الهی در ظلم‌ستیزی، هموراه مأمن و تکیه‌گاه خود را از مستکبرین قرار داده‌اند. پیشوای دوم بهائیان در این خصوص، با زیرکی حساب شده و بیش از پدر خود و با در نظر داشتن اوضاع و شرایط موجود؛ هر دم به زیر پرچم قدرت برتر (از جمله: روس‌تزاری، عثمانی، انگلیس و آمریکا) رفته و به چاپلوسی آنان می‌پرداخته است.

عبدالبهاء در میان تمام رهبران بابی و بهائی، دارای شخصیت قابل تأملی است. وی بر خلاف پدر، پایبند به یک حکومت یا دولت نبود، بلکه با تغییر شرایط و اوضاع، زیر پرچم حکومتی تازه می‌رفت.
عباس افندی زمانی سرسپردگیِ خود را به استعمار روس تزاری به نمایش درمی‌آورد و پیروان بهائیت را به دعاگویی برای پادشاه این کشور مأمور می‌سازد (سلیمانی، مصابیح هدایت، ج 2، ص 282) و در عین حال، به ثناگویی دشمن این امپراتوری (یعنی عثمانی)، می‌پردازد.(زاهدانی، بهاییت در ایران، ص 224)
وی بعدها با عادل خواندن استعمارکبیر (انگلستان) به چاپلوسی پادشاهان آن پرداخته (عباس افندی، مکاتیب، ج 3، ص 347) و در نهایت، ابراز ارادت خود را نسبت به قدرت نوظهور آمریکا نیز نمی‌تواند پنهان دارد (عباس افندی، خطابات، ج 2، ص 30).

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله مواردی که به وضوح، به غیرالهی بودن تشکیلات بهائیت گواهی می‌دهد، وابستگی عجیب سرکردگان این مسلک، به قدرت‌های استکباری می‌باشد. با ملاحظه‌ای اندک در سیره‌ی پیشوایان بهائیت، به این باور می‌رسیم که آنان بر خلاف منش پیامبران الهی در ظلم‌ستیزی و مقابله با ظالمین، همواره به قدرت‌های استکباری تکیه کرده و در راه منافع آنان گام برداشته‌اند. عملکردی که کتاب آسمانی قرآن به شدت از آن نهی می‌کند: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَي الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ [هود/113]؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمی‌شوید».
در ادامه‌ی این مقاله، سعی بر آن داریم تا (به عنوان نمونه) گوشه‌ای از وابستگی پیشوای دوم بهائیان به قدرت‌های استکباری و زیرکی او در انتخاب این قدرت‌ها را مورد بررسی قرار دهیم.
عباس افندی یا عبدالبهاء، پس از مرگ پیامبرخوانده‌ی بهائیان (حسینعلی نوری)، از حدود سال 1270 شمسی، زعامت و رهبری فرقه‌ی بهائیت را بر عهده گرفت. باید اذعان داشت که وی به لحاظ سیاسی، زیرک‌تر از حسینعلی بهاء بوده و در عین این‌که به هم‌سویی با استعمار بریتانیا علاقه‌ی سرشاری داشته [1]، از سرسپردگی به سایر قدرت‌های زمان خود، دریغ نکرده است.
به راستی که در میان تمام رهبران بابی‌گری و بهائی‌گری، وی دارای شخصیت قابل تأمل‌تری است. در امر سیاست بر خلاف پدر، پایبند به یک حکومت یا دولت نبود، بلکه با تغییر شرایط و اوضاع، زیر پرچم حکومتی تازه می‌رفت. او که زمانی در سرسپردگیِ استعمار روس تزاری بود، به پیروان بهائیت دستور می‌داد: «جمع دوستان، به دعای دوام عمر و دولت و ازدیاد حشمت و شوکت اعلی‌حضرت امپراتور اعظم، الکساندر سوم و اولیای دولت قوی شوکتش اشتغال ورزند»[2] و در همان حال، در حقّ امپراتور عثمانی و حکومت او (که دشمن سرسخت روسیه در آن دوران محسوب می‌شد)، لوح صادر می‌کرد که: «خدایا! تو را به تأییدات پنهانی و توفیقات صمدانی و فیوضات رحمانیت خواستارم که دولت سربلند عثمانی و خلافت محمّدی را مؤیّد فرمایی و در زمین مستقر و مستدام داری».[3]
بعدها پس از غلبه‌ی انگلستان بر فلسطین و آغاز استیلای صهیونیست‌ها بر این سرزمین مقدس (با عادل خواندن حُکام ظالم انگلیس)، در حق پادشاهان انگلستان با ارسال الواحی، چنین چاپلوسی می‌کرد: «اللّهم أن سرداق العَدل قَد ضَرَبَ أطنَآبَها عَلی هذه الأرض المُقدّسة فی مَشارقها و مَغارِبها و نَشکُرُک َ و نَحمَدک عَلی حول هذه السَلطنة العادِلة... [4]؛ خدایا! خیمه‌های عدل و داد، ریسمان‌های خود را در شرق و غرب این زمین مقدس (فلسطین)، محکم و استوار ساخته است. شکر و حمد می‌کنیم تو را به جهت رسیدن این سلطنت دادگر و عادل و دولت مقتدر (انگلستان) و نیرومندی که نیروی خود را در رفاه و آسایش مردم و امنیت زمین مبذول داشته است. بار خدایا! پادشاه انگلستان، ژُرژ پنجم را با توفیقات رحمانیّه خود تأیید فرما و همواره سایه او را بر این اقلیم جلیل، مستدام بدار».
وی در اواخر عمر خویش و در سفر به آمریکا، میل خود را به این قدرت نوظهور نیز نمی‌تواند پنهان کند و با معرفی کردن آمریکا به عنوان نماد عدالت و صلح [5]، آنان را برای غارت منابع ایران، به این کشور دعوت می‌کند![6]
آری؛ چگونه آیینی که خود را منسوب از جانب خدای تعالی معرفی می‌کند، مأمن، تکیه‌گاه و حامی خود را از ظالمین، غاصبین و متجاوزین قرار می‌دهد! به راستی کدام‌یک از پیامبران و یا پیشوایان الهی، به جای مبارزه با ظلم و پرورش منش استکبارستیزی، خود، دعاگوی ظالمین و مستکبرین نیز شده‌اند؟!

پی‌نوشت:

[1]. زاهد زاهدانی، بهاییت در ایران، بی‌جا: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 223.
[2]. ر.ک: سلیمانی، مصابیح هدایت، بی‌جا: چاپ لجنه، بی‌تا، ج 2، ص 282.
[3]. زاهد زاهدانی، بهاییت در ایران، بی‌جا: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 224.
[4]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: چاپ فرج‌الله زکی کردی، چاپ اول بسعی فانی، 1921 م، ج 3، ص 347.
[5]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری به زبان‌های فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 30. (خطابه در کنگره ارتباط شرق و غرب در تالار کتاب‌خانه‌ی ملّی واشنگتن، بیستم آپریل 1912 م)
[6]. همان، ج 2، ص 69.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.