وهابیت و سوء استفاده از قرآن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیان سالهاست که برای توجیه تفکرات و اتهاماتی چون تکفیر[1] که به مسلمانان نسبت میدهند، دست به دامان قرآن شده و به آیاتی استناد میکنند تا به خیال خام خود پشتوانهای محکم برای ادعای خود داشته باشند، و کسی نتواند ایشان را به نقد بکشد.
غافل از اینکه این آیات هرچند به ظاهر موید کلام ایشان است، اما در واقع استناد اینها به آیات قرآن یا به صورت تقطیع است، یعنی تنها تکهای از آیهی قرآن را برداشته و باقی آن را ذکر نمیکنند (چون منافی کلام اولیهی ایشان است) و یا اینکه اصلاً آیه در مورد اشخاصی است که تحت هیچ عنوانی نمیتوان آنها را مسلمان خواند.
یکی از این موارد آنجاست که محمد بن عبدالوهاب به پیروانش میگوید اگر آنها که مخالف شما هستند، مدعی شدند که قرآن در میان کسانی نازل شد که قائل به شهادتین نبوده و منکر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. اما ما مسلمانان شهادتین را بر زبان جاری میکنیم و به آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده، ایمان داریم، پس چگونه ما را با آنها مقایسه میکنید. در جواب بگویید به اجماع علماء و تصریح قرآن کسیکه به بعضی از قرآن ایمان آورده و به بعض دیگر کافر شده است، حکمش مانند کسی است که اصلاً ایمان نیاورده. و شما مثل کسانی هستید که نماز را پذیرفته و روزه را منکر شدید. لذا همه کافر هستید.[2]
پاسخ این کلام این است که: اولاً: بین کسیکه عمداً و از روی دشمنی قرآن و کلام پیامبر انکار کند و کسیکه از روی جهل منکر آن باشد تفاوت بسیار است.
ثانیاً: هیچ مسلمانی منکر ضروریات دین مثل نماز، روزه و ... که شما به آن مثال میزنید، نشده است.
ثالثاً: در مسائل اختلافی بین علماء هرگز نمیتوان عدهای را که منکر نظر دیگری هستند، تکفیر کرد، و مسائلی چون تبرک و توسل و... از مسائل اختلافی است نه از ضروریات دین که به واسطهی آن کسی تکفیر شود.
رابعاً: جهل از جملهی مواردی است که مرتکب آن از تکفیر مبرا میشود.
خامساً: اگر بنا باشد در مسائل اختلافی اینگونه رفتار کنیم که وهابیان میگویند، پس باید هر عالمی، عالم مخالف خود را تکفیر نماید.[3]
نتیجه اینکه وهابیان با استناد نادرست به یک آیه و سوء استفاده از آن، مسائلی چون تکفیر مسلمانان را موجه جلوه میدهند، در حالیکه آیات قرآن هرگز موید کلام ایشان نیست.
پینوشت:
[1]. «تکفیر صریح مسلمین»
[2]. بن عبدالوهاب، محمد، کشف الشبهات، ص 43، ناشر: وزارت ارشاد عربستان، 1410ق.
[3]. مالکی، حسن بن فرحان، داعیا و لیس نبیا، ص67، ناشر: مرکز دراسات تاریخی، اردن، 2004م.
افزودن نظر جدید