بررسی کلام ابن تیمیه در مورد حدیث «رد الشمس»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مطابق روايات فراوان، معجزه بازگشت خورشيد براى حضرت على (عليه السلام) دوبار اتّفاق افتاده است؛ يكى در زمان حيات رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و ديگرى پس از ارتحال پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و در زمان حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين (عليه السلام)؛ اما ابن تیمیه که با فضائل امیرالمؤمنین به شدت مخالف است، در مورد این حدیث میگوید: «درست است افرادی مثل قاضی عیاض و طحاوی این روایت را تصحیح کردهاند، اما هیچیک از محققان و علمای حدیث، این روایت را صحیح ندانسته و بر جعلی بودن آن عقیده دارند.»[1]
برای صحت و سقم کلام ابن تیمیه، سند یکی از روایاتی که درباره ردالشمس در کتابهای حدیثی نقل شده، بررسی میکنیم؛ این حدیث را مقریزی در «امتاع الاسماع» از چهار صحابی نقل میکند و روایتی که از اسماء بنت عمیس نقل شده است، را با بیش از پنج طریق نقل مینماید.[2]
طحاوی نیز با دو طریق این حدیث را نقل کرده است که یکی از آنها، با این سند است: «حدثنا الإمام أبوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة الأزدي المعروف بالطحاوي، حدثنا أبوأمية، حدثنا عبيدالله بن موسى العبسي، حدثنا الفضيل بن مرزوق، عن إبراهيم بن الحسن، عن فاطمة بنت الحسين، عن أسماء بنت عميس قالت: كان رسول الله صلى الله عليه وآله يوحى إليه ورأسه في حجر علي عليه السلام ... .[3] طحاوی از أبوأميه، از عبيدالله بن موسى عبسی، از فضيل بن مرزوق، از إبراهيم بن حسن، از فاطمه دختر امام حسين، از أسماء دختر عميس ... .»
بررسی رجال سند:
ابوامیه:
«قال أبوعبيد الاجري: سئل أبوداود عن أبي أمية الثغري، فقال: ثقة. وقال أبوبكر أحمد بن محمد بن هارون الخلال الحنبلي: أبوأمية محمد بن إبراهيم رجل رفيع القدر جداً، كان إماماً في الحديث، مقدماً في زمانه.[4] از ابوداود در مورد او سؤال شد، گفت: ثقه است. ابوبکر خلال در مورد او میگوید: جداً مرد بلندمرتبهای است، او امام در حدیث است و برترین افراد زمان خود است.»
عبیدالله بن موسی عبسی:
عبیدالله بن موسی در تمامی کتب سته (از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم) روایت دارد.
ذهبی مینویسد: «قلت: هو من کبار شیوخ البخاری.[5] من می گویم: او از بزرگترین اساتید بخاری است.»
همچنین او را اینگونه وصف میکند: «الامام، الحافظ العابد،[6] امام، حافظ و عابد است.»
«كان من حفاظ الحديث، مجوداً للقرآن.[7] از حفاظ حدیث بود و قرآن را خوب با تجوید قرائت میکرد.»
فضیل بن مرزوق:
از رجال مسلم است. فضیل بن مرزوق ثقه است.[8] «وثقه سفيان بن عيينة، وابن معين.[9] سفيان بن عيينه، و یحیی بن معين او را توثیق کردهاند.»
ابراهیم بن حسن:
«إبراهيم بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبيطالب، روى عنه الفضل بن مرزوق حديث رد الشمس لعلي ذكره المؤلف في المغني، ... ولم يذكر فيه جرحاً وذكره ابن حبان في الثقات. فقال روى عن أبيه وفاطمة بنت الحسين.[10] حدیث ردالشمس از او نقل شده است، جرحی در مورد او ذکر نشده و ابن حبان او را در کتاب «الثقات» خود آورده است.»
فاطمه بنت الحسین:
«ذكرها ابن حبان في كتاب «الثقات». روى لها أبوداود، والترمذي، والنسائي في «مسند علي»، وابن ماجة.[11] ابن حبان او را در کتاب «الثقات» خود آورده است. از او صاحبان سنن نقل نمودهاند.»
ابن حجر هم او را ثقه دانسته است.[12]
اسماء بنت عمیس:
صحابی است و نیازی به توثیقش وجود ندارد.
حاکم نیشابوری در شرح حال ابوالازهر میگوید: «إذا تفرد الثقة، بحديث فهو على أصلهم صحيح.[13] اگر فردی ثقه حدیثی را بهتنهایی نقل نماید، حدیث صحیح میباشد.»
تا اینجا که حرف طحاوی و قاضی عیاض ثابت شده است، و روایت دارای سلسله سند صحیح میباشد و بیسوادی ابن تیمیه ثابت شده است. طحاوی در مورد این روایت چنین نقل کرده است: «وحکى الطحاوی أن أحمد بن صالح کان یقول لا ینبغى لمن سبله العلم التخلف عن حفظ حدیث أسماء لأنه من علامات النبوة.[14] طحاوی نقل کرده است که احمد بن صالح میگفت کسی که اهل علم و به دنبال علم است، نباید از حفظ کردن حدیث اسماء تخلف کند؛ زیرا یکی از علامات نبوت است.»
محمد زاهد کوثری در کتابی که در معرفی امام طحاوی نوشته است، ضمن اشاره به بغض و کینه ابن تیمیه از امیرالمؤمنین میگوید: «فیکون اعتراف بصحة هذا الحدیث نیافی انحرافه عن علی رضی الله عنه و تبدو فی کلامه آثار بغضه لعلی علیه السلام فی کل خطوة من خطوات تحدثه عنه.[15] اعتراف او (ابن تیمیه) به صحت این حدیث (حدیث ردالشمس) با انحرافش از علی (علیه السلام) منافات دارد و در سخنانش آثار بغض نسبت به علی (علیه السلام) آشکار است و این در هر گفتهای که از او نقل میشود هویداست.»
بنابراین نباید از مثل ابن تیمیه انتظاری غیر از رد نمودن فضایل امیرالمؤمنین را داشته باشیم، اگرچه عالمان بزرگ اهل سنت این فضیلت را صحیح دانسته باشند و حدیث صحیح بر آن موجود باشد.
پینوشت:
[1]. منهاج السنة، ابن تیمیه، مؤسسة قرطبة، 1406ق، ج۸، ص۱۶۵.
[2]. امتاع الاسماع، مقریزی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1420ق، ج5، ص26.
[3]. المناقب، خوارزمی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1414ق، ص306.
[4]. تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج24، ص330.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404ق، ج9، ص14.
[5]. تاریخ الاسلام، ذهبی، بیروت: دار الكتاب العربی، 1407ق، ج15، ص285.
[6]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج9، ص553.
[7]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج9، ص554.
[8]. الکاشف فی معرفة من له الروایة فی کتب الستة، ذهبی، ج2، ص125.
[9]. میزان الاعتدال، ذهبی، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، 1382ق، ج3، ص362.
[10]. لسان المیزان، ابن حجر، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1390ق، ج۱، ص48.
[11]. تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج35، ص256.
[12]. تقریب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دار الكتب العلمية، 1415ق، ج2، ص654.
[13]. المستدرك، حاكم نيشابوري: ج3، ص127.
[14]. الشفا بتعریف حقوق المصطفى، قاضی عیاض، دار الفكر الطباعة والنشر والتوزيع، 1409ق، ج۱، ص۲۸۴.
[15]. الحاوی فی سیره الطحاوی، محمد زاهد کوثری، مطبعة الانوار المحمدیة، ص26. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید