آیا وهابیت را می توان شاخه ای از اسلام دانست ؟
پیروان فرقه ضاله وهابیت همواره خود را مسلمان واقعی و پیرو سنت پیامبر اکرم (ص) می دانند و پیروان دیگر مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی را تکفیر کرده و مشرک قلمداد می نمایند در این مقاله به دنبال پاسخ به دو سوال مهم هستیم و آن اینکه:
الف : آیا وهابیت را می توان به عنوان شاخه ای از اسلام تلقی کرد تا چه رسد آن ها را مسلمان واقعی دانست ؟
ب : آیا واقعا پیروان سایر مذاهب اسلامی کافر و مشرکند ؟
برای پاسخ به این سوالات لازم است تا سیری در تاریخ و افکار و اعتقادات این فرقه بیاندازیم و عقائد و افکار ایشان را با افکار و اعتقادات مسلمانان صدر اسلام و آنهایی که در عصر رسول خدا و بعد از رحلت ایشان زندگی می کردند مقایسه نماییم تا ببینیم که واقعا حق با کیست ؟! بنابر آن چه که مرحوم علامه سید محسن امین در کتاب کشف الارتیاب خود ذکر کرده اند ف وهابیان شباهت های بسیاری با خوارج صدر اسلام دارند و اگر این مطلب ثابت شود ، بر همگان روشن می شود که وهابیان نه تنها مسلمان نیستند بلکه چون خوارج از دین خارج شده اند و تنها دم ار اسلام می زنند . در این مقاله به بیان برخی از شباهتهای وهابیت با خوارج می پردازیم .
شباهت در شعار :
1- شعار خوارج: لا حکم الا لله؛ برگرفته از آیهشریفه( ان الحکم الا لله ) (1)بود . حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) وقتی این سخن را شنیدند فرمودند : این سخن ،سخن درستی است لکن هدف و مقصود از آن امری باطل و نادرست است. از آن جهت فرمودند درست است ،چون برگرفته از آیهقرآن است. حکم و فرمان مخصوص خداست.و از آن جهت فرمودند باطل است؛ چون از این سخن بهره نادرست گرفتند و گفتند: کسی که حق حکومت و فرمانروایی ندارد نباید در امر دین کسی را حاکم قرار دهد و از این سخن نتیجه گرفتند که حکمیت حضرت در صفین گناه و کفر بود. با اینکه حکمیت در شرع مقدس اسلام ثابت است .
شعار وهابیت:
وهابیت نیز شعارهایی سر میدهند مانند اینکه: فقط خدا را باید خواند؛ شفاعت منحصر برای خداست، توسل به جز خدا شایسته نیست؛ استغاثه تنها باید به سمت خدا باشد. اینها هم سخنان حق و درستی است اما هدف و مقصود از آنها باطل است.حق بودن این سخنان از این جهت است که خواندن و توسل و پناهنده شدن متعلق به خداست و شفاعت مخصوص اوست و تنها اوست که میتواند بلا را از انسان دفع کند. باطل بودن این کلمات از این جهت است که وهابیان قصد دارند به وسیلهاین سخنان از بزرگداشت اشخاصی که خداوند آنها را گرامی داشته است، جلوگیری نمایند. اگر کسی بگوید: یا محمد و یا علی، لازمه اش این نیست که اعتقاد به استقلال ائمه داشته باشد. بدین معنا که معتقد باشد ائمه جدای از خداوند متعال بتوانند کاری انجام دهدند و تنها او را موثر بدانند، بلکه مقصود از گفتن یا محمد و یا علی (سلام الله علیهما) آن است که ائمه را واسطه قرار دهند. خداوند نیز این مقام را به اهلبیت (علیهم السلام) داده است.
شباهت در مقدس مآبی :
خوارج مردمانی متعصب و سخت پایبند به ظواهر دین بودند. آن قدر به عبادات جدیت به خرج میدادند که جبینهایشان سیاه شده بود. حتی حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: بعد از من خوارج را نکشید، زیرا کسی که میخواستهحق را به دست آورد ولی به خطا رفته و گمراه شده، مانند کسی نیست که در راه باطل قدم نهاده و آن را پذیرفته . خوارج فوق العاده از گناه دوری میکردند به عنوان مثال روزی یک نفر از آن ها در بیان خوکی را کشته بود، دیگران او را مذمت قرار داده به او گفتند: این کار فساد در زمین است. و یا یکی از آنها دانهخرمایی پیدا کرد و در دهان گذارد، دیگری به سرعت خرما را از دهان او بیرون انداخت و به او گفت: نباید در چیزی که از آن تو نیست تصرف نمایی.
وهابیها نیز مانند خوارج متعصب و سخت پایبند به دین هستند. کاملا ظواهر را رعایت میکنند. پارسایی آنها به قدری است که از بسیاری از ابزار و امکانات جدید روز نیز اجتناب می نمایند مثلا اجتناب ایشان از تلگراف زدن و احتیاط در استفاده از آن در گذشته ، بسیار شهرت داشت .
شباهت در اعتقادات فاسد :
خوارج غیر از خود همه مسلمانان را کافر میدانستند، معتقد بودند که هر کس گناه کبیره انجام دهد کافر است و خالد در جهنم. و با این اعتقاد فاسد بود که در ماه مبارک رمضان، عبد الله بن خباب، یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را با زبان روزه و در حالی که قرآن به گردن آویخته بود و با همسر آبستنش همراه بود، کشتند و شکم همسرش را دریدند و او را نیز شهید کردند، تنها به جرم اینکه از بیزاری جستن از علی بن ابیطالب (علیه السلام) امتناع ورزید.
وهابیها نیز مسلمانی را که عقیدهآنها را نداشته باشد، مشرک دانسته، خون و مالش را حلال میدانند. برخی از وهابیها اسیر کردن اولاد دیگران را به جرم نداشتن عقیدهوهابیت حلال میدانند.آنها با مسلمانان جز با خطاب (یا مشرک) سخن نمیگویند. شهرهای مسلمین را شهرهای کفر و شهرهای خودشان را شهرهای ایمان میدانند. واجب میدانند که وهابیها از شهرهای دیگر به این شهرها مهاجرت کنند و هر کس عمل واجبی را ترک کند گرچه ترک آن واجب را حلال نداند وعقیده به وجوب آن داشته باشد، حکم جنگ و قتال با او را صادر میکنند.(2) سلیمان بن عبدالوهاب، در رسالهخود در رد وهابیت و در رد برادرش محمد بن عبد الوهاب از ابن قیم نقل کرده است که: برای خوارج دو صفت مشهور است که بوسیلهاین دو صفت از سایر مسلمانان جدا شدند؛ اول اینکه از سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) خارج شده و چیزهایی را که سنت نیست، سنت میدانند. دیگر آنکه گناه را موجب کفر دانسته، و هر کس که گناهی انجام دهد او را کافر و خون و مالش را حلال میدانند و شهرهای مسلمانان را شهرهای کفر و شهرهای خودشان را شهرهای ایمان میپندارند. سپس ابن قیم میگوید سزاوار است که مسلمانان از این دو صفت که سبب مذمت و لعن و کینه و دشمنی بین مسلمانان و حلیت خون و مال آنان و بدعتهای در دین است پرهیز کنند.
شباهت در استدلال به ظواهر :
خوارج برای اثبات عقاید فاسد خود به ظواهر آیات و روایات استدلال کردند و چنین پنداشتند که اینها دلالت میکند بر اینکه هر گناه کبیره ای موجب کفر است. وهابیها نیز برای اثبات ادعاهای فاسد خود به ظواهر استدلال میکنند، و با وهم و خیال خویش پنداشتهاند که یاری خواستن و استغاثه بغیر خدا شرک است.
شباهت در جنگ با سلاطین اسلامی :
خوارج جنگ با سلاطین اسلامی را جایز میدانستند، زیرا معتقد بودند این پادشاهان پیشوایان ضلالت و گمراهیاند. وهابیها هم مانند خوارج جنگ با سلاطین اسلامی را جایز میدانند، زیرا معتقدند این پادشاهان پیشوایان ضلالت و گمراهی و یاوران شرک و بدعت میباشند.
شباهت در روحیه شهادت طلبی :
خوارج از مرگ هراسی نداشتند و همیشه در جنگها پیشقدم بودند، چراکه گمان میکردند به سوی بهشت میروند. یکی از خوارج در جنگی نیزهای خورد و در همان حال به جنگیدن ادامه داد و این آیه را میخواند: ( وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضی ) (3) . وهابیها نیز اظهار شجاعت مینمایند، اقدام به جنگهایی بسیاری کرده و باکی از مرگ ندارند. چون به خیال خود به بهشت میروند. آنها در جنگهایشان با مسلمانان این شعار را میخواندند: هبت هبوب الجنه - وین انت یا باعیها : بوی بهشت میوزد، کجا هستی تو ای طلب کنندهی آن. (بنابراین تنها نهراسیدن از مرگ برای عده ای فضیلت شمرده نمی شود.)
شباهت در جمود فکری :
خوارج در نهایت جمود فکری و خشک مقدسی بودند. از خرمای در راه افتاده پرهیز میکردند و کشتن خوک در بیابان را مصداق فساد در زمین میدانستند، اما صحابه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را با زبان روزه و در حالی که قرآن به گردن آؤیخته بود، سر میبریدند و و اطاعت فرمان خدا میپنداشتند. شکم زنان مسلمان باردار را دریده و فرزندشان را می کشتند ، دست و پا و سر کودکان و مردان بی گناه را زنده زنده می بریدند و اطاعت خدا می پنداشتند . وارد شده که روزی چند نفر از مسلمانان به گروه خوارج برخورد کردند. خوارج از آنها پرسیدند چه کسانی هستید؟ و آن ها جرأت نکردند بگویند ما مسلمانیم، مرد زیرکی گفت اهل کتابیم، پناهنده به شما شدیم تا آیاتی را بشنویم و سپس ما را به جایگاهمان برسانید. همین گون هم شد. (وهابیان با اهل کتاب، یهود و نصری و حتی کافران و بت پرستان کاری نداشتند، اما مسلمانان را میکشتند). آنها عبدالله بن خباب را به جرم طرفداری از علی بن ابیطالب (علیه السلام) کشتند و با همسر آبستنش چنان کردند.
وهابیها نیز در نهایت جمود و رکود فکری هستند، از سویی درود بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و خاندان پاک و مطهرش را در اذان بدعت و حرام میدانند و از زدن تلگراف احتیاط میکنند، اما از سوی دیگر مسلمانان را کافر و مشرک میدانند و خون و مال آنان را حلال دانسته و هر گاه مسلمانی شفاعتی بخواهد و توسلی بجوید به کسی که خدا چنین مقامی را برای او قرار داده است، به او حمله کرده و او را میکشند.
شباهت در سود جویی از عقائد :
چون ایستادگی در مقابل ظلم و جلوگیری از ظلم امری رایج و پسندیده است، خوارج (بعدها) از این گفتار پسندیده سود جستند و عدهای از منسوبین به علم نیز گفتار آنها را تأیید کردند و گفتند: لا حکم الا لله اما همان گونه که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: کلمهحقی است که مقصد باطلی از آن اراده شده است. عملکرد وهابیت نیز چنین است، آنها به جهت برطرف کردن بدعتها که تا اندازهای وجود داشت، با بسیاری از حقایق به مخالفت پرداختند. عدهای هم از منسوبین به علم از گفتار آنها تبعیت کردند و گفتند: کوچکی و فروتنی فقط در مقابل خداست، و یاری و استغاثه جز به خداوند نباید جست، اینها کلمات حقی است که ارادهباطل از آن میشود.
شباهت در خروج از دین :
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در باره خوارج فرموده اند: اینان از دین بیرون میروند، همانگونه که تیر از کمان بیرون میرود . و در روایت دیگر آمده که : آن ها در دین اندیشه و تعمق بسیار نموده تا آنکه از آن بیرون میروند. نظیر همین مطالب را پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) درباره وهابیها فرموده است؛ احمد حنبل ، از ابن عمر نقل نموده (4) که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: بارالها شام ما را برای ما با برکت گردان، بعد فرمود یمن را، اصحاب گفتند: نجد ما را، حضرت فرمود: در نجد لغزشها و سختیها و فتنهها بر پا شود و در آنجا تابعان شیطان پدید آیند. شبیه این روایات در بخاری در کتاب فتن از ابن عمر، ترمذی در کتاب مناقب و مسلم در صحیح نقل نمودهاند.
شباهت در استفاده ابزاری از قرآن :
همانطور که خوارج آیاتی که درباره مشرکین در قرآن بود به مسلمانان نسبت می دادند وهابیون نیز چنین میکنند. خلاصة الاقوال نقل میکند (5) : بخاری در صحیح خود از عبدالله بن عمر در توصیف خوارج روایت نموده که اینان آیات وارده درباره کفار را به مؤمنین نسبت میدادند. از عبدالله بن عمر نیز نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود : اخوف ما اخاف علی امتی رجل متأول للقرآن یضعه فی غیر موضعه؛ می ترسم بر امتم از مردانی که قرآن را تأویل نموده و بر غیر مورد خود تطبیق میدهند. همچنین از ابن عباس نقل شده است: لا تکونوا کالخوارج تأولوا آیات القرآن فی اهل القبلة، و انما نزلت فی اهل الکتاب والمشرکین، فجهلوا علمها فسفکوا الدماء وانتهبوا الاموال.
آياتی مانند:
( قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا )(6)
( فَأَرُوني ما ذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِه...) : امّا به من نشان دهيد معبودانى غير او چه چيز را آفريده اند (7)و آیات بسیار دیگر...
شباهت در شمایل ظاهری :
وهابیها در ظاهر نیز مانند خوارج هستند. خوارج موهای خود را میتراشیدند. در کتاب نهایة در لغت «تسبید»، حدیثی نقل کرده که در خوارج آشکار است. سپس به تراشیدن سر و مو را از بیخ و بن کندن معنا میکند. روایات بسیاری نقل شده در مذمت گروهی که علامت و نشانهآنها سرهای تراشیده است. قراینی در این روایات است که راجح یا به قطع و یقین تطبیق بر وهابیها و یا خوارج و یا هر دو میشود. مانند کلام پیامبر (صلی الله علیه وآله): مردانی از امت من که نشانه و علامت آنها سرهای تراشیده است قرآن میخوانند ولی از حلقوم آنها تجاوز نمیکند، از دین بیرون میروند مانند تیر از کمان.صاحب کتاب خلاصة الکلام گفته است: محمدبن عبدالوهاب به زنهایی که تابع او میشدند دستور میداد که سرهای خود را بتراشند، تا اینکه زنی تابع او شد. محمد بن عبدالوهاب به او گفت سرش را بتراشد زن گفت: موی سر زن مانند موی صورت مرد است، شما اگر امر کرده بودید مردان صورت بتراشند، جا داشت بفرمایی زنها نیز سر بتراشند. محمدبن عبد الوهاب نتوانست پاسخی بدهد
شباهت در کشتار مسلمانان و دعوت کفار به اسلام :
خوارج مسلمانان را میکشتند و بت پرستان را به اسلام دعوت میکردند، چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از این موضوع خبر داده است. در کتاب سیره حلبیة از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شده است: اینان قرآن میخوانند ولی از گلو و حنجرهآنان تجاوز نمیکند، دلهای ایشان از فهم قرآن بی خبر و بهرهای از قرآن جز خواندن با دهان نمی برند، مسلمانان را میکشند، و بت پرستان را به اسلام دعوت میکنند (یقتلون اهل الاسلام و یدعون اهل الاوثان).
وهابیها نیز چنین هستند ، آنها تاکنون با غیر مسلمانان نجنگیده و حتی یک نفر بتپرست را نکشتهاند و بزرگترین شاهد در خونریزی و بیباکی نیست به مسلمانان، کشتار بیرحمانهآنان بود نسبت به اهل طائب در ابتدای پیدایش و حمله به کربلا و نیز کشتار مسمانان نجف در سال 1216 ق. جنگ با شهر ها و کشورهای اطراف خود مانند: عراق، حجاز، یمن و اردن شرقی و غیر اینها و قتل عام مردم بیگناه اعم از سنی و شیعه.و امروزه نیز کشتار شیعیان بحرین و عراق و یمن و پاکستان و افغانستان را می توان از جمله جنایات آن ها نام برد .
شباهت در شاخه های بریده شده :
امیر المؤمنین (علیه السلام) در توصیف خوارج در نهج البلاغه (8)، فرموده است: هرگاه از خوارج شاخهای بریده شود، شاخهای دیگر پدید میآید. وهابیت نیز چنین هستند. محمد علی پاشا تا مرکز شهرهای آنان رفت و به درعیه که پایتخت ایشان بود تاخت و آنها را ویران کرد، و اصل و بیخ آنها را از بین برد. سپس شاخهدیگری از وهابیت پدید آمد و آن شاخه نیز بریده شد و شاخهدیگری به دست استعمار گران پیوند زده شد و روییده شد.(9)
منابع :
1- انعام/57
2- این مطلب در رسائل الهدیه السنیه ص65 به نقل از ابن تیمیه آمده است
3- طه/84
4- مسند احمد 2 /118
5- خلاصه الاقوال /230
6- انعام /14
7- لقمان /11
8- نهج البلاغه خطبه 59
9- تمامی شباهت ها برگرفته از کتاب کشف الارتیاب علامه سید محسن امین است
دیدگاهها
احسان کریمی
1392/04/13 - 22:18
لینک ثابت
مستر همفر
افزودن نظر جدید