بهاء و دعوی عرفان و کشف
در اقدس (ص29س5) می گوید: یا معشر العلماء هل یقدر احد منکم ان یستن معی فی میدان المکاشفة و العرفان او یجول فی مضمار الحکمة و التبیان لا و ربی الرحمن کل من علیها فان و هذا وجه ربکم العزیز المحبوب- ای جماعت دانشمندان آیا کسی می تواند با من در میدان کشف حقایق و معرفت به مبداء راه برود و یا در راه حکمت و بیان حقائق هم قدم باشد قسم به خداوند که نمی تواند و همه فانی و معدوم می شوند و اینست وجه خدای شما که عزیز و محبوب است.
کشف حقائق و معرفت و حکمت قابل مشاهده نبوده و با این حواس ظاهری درک نمی شود، ولی از آثار و اعمال و اقوال انسان روشن می شود.
متاسفانه جناب بهاء موضوع حقایق و معرف را از میان برداشته و مطلبی باقی نگذاشته است که انسان در پیرامون آن بحث و تحقیق بنماید.
در مقام الوهیت و توحید که جناب میرزا رب الارباب است. در مقام رسالت و نبوت باز ایشان مرسل رسل و اکمل انبیاء است. در مقام اسماء و صفات هم ایشان مظهر اتم و اکمل هستند. در خصوص قیامت، قیام ایشان بعث و قیامت است.
پس تمام معارف و حقایق در وجود خود میرزا جمع شده است، و او مظهر اکمل معارف است، و شناختن او انسان را از هر گونه علوم و حقائق بی نیاز می کند.
و برای هر یک از این مباحث فصل جداگانه ای منعقد شود، و در اینجا نمونه ای از مقام معرفت و خداشناسی جناب میرزا را از کتاب ایقان (صفحه 77) نقل می کنیم.
جناب میرزا برای اینکه موضوع سلطنت قائم را به سلطنت معنوی و روحانی تعبیر کند، می گوید: پس در حق رب العزة که مسلما سلطنت به اسم او است و جمیع به عظمت و شوکت او معترفند این نوع از سلطنت (سلطنت ظاهری) صادق نمی آید چنانچه مشاهده می نمائی که اکثر ارض در تصرف دشمنان او است و جمیع بر خلاف رضای او حرکت می نمایند و همه کافر و معرض و مدبرند از آنچه به آن امر فرموده...الخ.
جناب میرزا به اندازه ای ظاهر بین و سطحی است که: سلطنت و حکومت و نفوذ آفریننده ی جهان و جهانیان را در موجودات به اندازه ی سلطنت چند روزی و خیالی یک نفر سلطان نمی بیند، و با این حال توقع دارد اشخاص منور الفکر و روشن ضمیر و با معرفت از جناب ایشان پیروی کرده و در مقابل دعوی الوهیت و نبوت ایشان خضوع و خشوع نمایند.
مقصود میرزا از رب العزة خود جمال ابهی و رب و اغلال (به قول خودش) مقید بوده است و روی این نظر حق دارد که سلطنت و نفوذ ظاهری را از خداوند سلب و نفی کند.
حالا شما ملاحظه بفرمائید که خداوند متعال در قرآن مجید چگونه موضوع سلطنت و نفوذ خود بیان می فرماید: قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر (آل عمران 25)- بگوی ای پروردگار من که تو مالک جهان هستی از سلطنت و ملک خود عطا می کنی هر که را که بخواهی و قبض می کنی از آنکه بخواهی و عزیز و ذلیل می کنی آنکه را که خواستی و خیر و خوبی بدست توانای تو می باشد.
و در سوره ی اعراف (187) می فرماید: قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا الا ما شاء الله و لو کنت اعلم الاغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء- بگوی که من نتوانم اختیار نفع و شرر خود را داشته باشم مگر به آن اندازه و حدودی که خدا بخواهد و اگر عالم و مسلط به غیب بودم هر آینه جلب خیر نموده و نمی گذاشتم ضرری به من برسد و در سوره ی شعراء (77) می فرماید: الذی خلقنی فهو یهدین و الذی هو یطعمنی و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین و الذی یمیتنی ثم یحیین- پروردگاری که مرا آفریده و سپس براه های صلاح هدایت می کند و مرا طعام و شراب می دهد و چون مریض شدم مرا شفاء عنایت فرماید، و حیات و مرگ من بدست قدرت او است.
جناب میرزا موضوع ایمان و کفر مردم را به حساب سلطنت و نفوذ خدا آورده و خیال کرده است که: نتیجه ی حکومت و سلطنت پروردگار متعال هدایت و ایمان مردم است، ایشان غفلت کرده اند که این موضوع در اختیار مردم گذاشته شده و آنان در این قسمت مختار شده اند، و خداوند جهان را نشاید (بنا به عقیده ی معتزله) که مردم را به ایمان و یا کفر مجبور بنماید.
اینست اندازه ی علم و معرفت جناب میرزا که هنوز معنای حکومت و سلطنت پروردگار متعال را متوجه نشده و هنوز مراحل تکوین را از تشریع و قانون گذاری جدا نکرده و هنوز نفهمیده است که جماعت معتزله با صدها برهان و دلیل در مقابل جبریه و اشعریه (که قائل به نفوذ و سلطنت خدا هستند در تشریعیات) اثبات اختیار برای مردم و بندگان خدا کرده اند. (1)
1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 133 تا 136
افزودن نظر جدید