قیامت در بهائیت
در بحث قیامت میرزا بهاء، از سید باب در این تحقیق سست و بی اساس تقلید کرده و با قیام خود قیامت اهل بیان را بر پا می کند.
آری قیامت اهل بیان بر پا می شود، و اگر هنوز به جهنم وارد نشده بودند این مرتبه تا به قعر جحیم می رسند.
بهاء در الواح بعد اقدس (ص102س3) گوید: یا امتی اسمعی ندائی من شطر سجنی اذ احطنی اعدائی الذین انکروا القیمة و آثارها و الساعة و اشراطها الا انهم من الصاغرین- ای کنیز من بشنو ندای مرا از جانب زندان که دشمنان مرا احاطه کرده اند آن کسانی که به قیامت و آثار آن و به ساعت و علامت های آن منکر هستند و آنان از کسانی هستند که به ذلت راضی شده اند.
که منظورش از قیامت، قیام خودش می باشد برای مقام نبوت و همچنین از ساعت اراده کرده است، ساعت بعثت خود را و روی این عقیده آیات قرآن را به خودش تاویل می نماید.
و در مکاتیب عبدالبهاء است(ص33س15): تبارک الله رب الاخرة و الاولی قد نفخ فی الصور النفخة الاولی و انصمق من فی الارض و السموات العلی فتبعتها نفخة اخری نفخة الحیا و قامت الاموات من مراقد الفناء و امتد الصراط السوی بین الوری و نصب المیزان الا و فی و ازلفت الجنة الماوی و تسعرت نار اللظی فضجت النفوس بالنداء قد قامت القیامة الکبری و ظهرت الطامة العظمی و حشر من فی الانشاء و جاء ربک و الملک صفا صفا- متبارک است پروردگار اول و آخر نفخ شد در صور در مرتبه اول و مردم زمین و آسمان ها بیهوش و مدهوش گشتند سپس نفخه دوم زده شد که نفخه زندگی بود و این مرتبه مردگان از جاهای خود برخاستند و در این موقع صراط مستقیم در میان مخلوقات کشیده شد و میزان کامل و درست منصوب گردید و بهشت نزدیک گردید برای پرهیزکاران و آتش سوزنده شعله ور شد و نفوس بناله آمده و فریاد زدند که قیامت کبری بر پا شد و طامه ی عظمی ظاهر گردید و مخلوقات محشور شدند و پروردگار جهان و صفوف ملائکه آمدند.
اگر قیامت و بهشت و جهنم و رحمت و عذاب همین باشد، خوشا به حال کسانی که به این مطالب و به این بهشت و جهنم معتقد نبوده و خود را به زیر بار تکلیف و زحمت و هزاران دستورهای دینی نبرده و بالذائد و مشتهایت و تمایلات نفسانی زندگی دنیوی خود را به سر بردند.
علامه حسین مصطفوی در این در کتاب خود می نویسد: اگر صراط عبارت از صراطیست که جناب بهاء معین می کند و میزان عبارت از مقام و اعمال و افکار ایشان است، و اگر منظور از قیامت قیام ایشان است، و اگر مقصود از آمدن پروردگار و ملائکه برخاستن و ظهور جناب ایشان و پیروان آن جناب است، بنده به صراحت لهجه می گویم که کوچک ترین اعتقاد و ایمانی به این حرف ها ندارم و کمترین ارزشی برای این موضوعات قائل نیستم.
آری می گویم و از عهده می آیم بیرون؛ من خودم فاقد هر گونه فضیلتی هستم ولی در عین حال از هر جهتی که حساب نمائید بر جناب بهاء برتری دارم، من از نوشته های جناب بهاء طوریکه فهمیده ام، از مقام روحانیت و از معارف حقه عاری بوده است، و از علوم مصطلحه آن طوری که باید نصیبی نداشته است و مقام تقوی و زهد و صلاح ایشان برای من ثابت نشده و بلکه اعمال و حرکات زیادی بر خلاف تقوی و صحت مراتب اخلاقی نمی توانم تهذیب و تقدیس و تزکیه کنم، زیرا آثار خود خواهی و فریفتگی به خود و غفلت از نواقص و عیوب خود از نوشته های او کاملا ساطع و ظاهر است.
آری نویسنده آن طوری که باید فنون مختلفه ی علوم عقلی و نقلی را تحصیل نکرده، و برای تحصیل مقام صفا و طهارت نفس به ریاضت ها و زحمات طاقت فرسا متحمل نشده است ولی امروز که نوشته های جناب میرزا مورد مطالعه ی من قرار گرفته است، نه تنها کوچک ترین استفاده ی علمی و اخلاقی و ادبی و روحانی از آنها نمی برم بلکه به شهادت پروردگار متعال و به شهادت وجدان صاف خود نهایت درجه ی سستی و ضعف و انحطاط اخلاقی و ادبی را در خلال کلمات و تعبیرات او مشاهده می کنم که در کمتر نوشته ای نظیر آنها را دیده ام.
و خدا را شاهد می گیرم که، در این سخن تحت تاثیر تعصب دینی و عادات و سائر مقتضیات محیط واقع نشده ام. (1)
آری چناب بهاء می گوید: همه ی ادیان الهی و انبیاء و رسل و کتاب های آسمانی به خاطر من بودند، و من یگانه مظهر رحمن و مالک جبروت و قطب امکان و مشرق انوار هستم و منظور از قیامت و بهشت و صراط و میزان برخاستن و بعثت و لقاء و محبت و اعمال و گفته ها و رفتار من است، و من در قوانین و احکام اجتماعی و انفرادی و در تکالیف شما تخفیف کلی داده ام، و تمام علوم و حقائق و معارف در نوشته های من مندرج است، و برای اغلب معاصی و اعمال دیه هائی معین کردم که با دادن آن دیه ها می توانید مرتکب آن اعمال بشوید.
بهاء می گوید اگر با یک زن اجنبی زنا کردید، نه مثقال طلا به بیت العدل بدهید و راحت می شوید، و اگر با پسری نزدیک شدید، حکمی برای شما نگفته ایم، اگر ضعیف هستید، از نماز و روزه و عبادت پروردگار مستثنی و معاف می شوید، ما همه نجاسات و ارجاس را تطهیر کردیم و پس از این سگ و خوک و خون و بول و غائط و همه و همه پاک و طاهر شدند.
من بیش از این چیزی نمی گویم ، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
و در صفحه ی (338) از کتاب بدیع می گوید: قدری تفکر نما که چقدر توهمات در ما بین ملأ فرقان بود از ظهور قائم و ظهور قیامت و ظهور ساعت و بعد از ظهور نقطه ی اولی روح ما سویه فداء معلوم شد که جمیع خاطی بودند و به قطره ی از بحر علم مشروب نه.
معلوم می شود مطالب فرقان و گفته های پیشوایان اسلام توهمات و خیالات بیهوده بوده و مردم را به امثال این گونه خرافات (به عقیده بهاء) مشغول کرده بودند، و از ابتدای اسلام تا روز سید باب ده ها هزار از از روحانیین و دانشمندان و محققین و محدثین و فلاسفه اسلام همه روی موهومات سخن می گفتند.
عقل منطقی از این تعجب می کند که میرزا بهاء در یک جا پیغمبر اسلام و قرآن مجید و حضرات ائمه را تصدیق می کند، و به اقوال و کلمات آنها استدلال و تمسک می نماید، ولی در مواردی که به ضرر او تمام می شود، کوچک ترین توجه و التفاتی به مخالفت و تکذیب و طرح و رد آنها ندارد.
در اینجا ملاحظه می فرمائید که: به صراحت لهجه و بدون کوچک ترین شرمندگی و عفت قلم می گوید: قیامت امر موهوم و خرافاتی بوده است و مسلمانان آنرا درست کرده بودند.
امثال این کلمات است که انسان را به بی دینی و ماده پرستی میرزا هدایت کرده و معتقد نبودن او را به مبدء و معاد ثابت می کند.
قیامتی که صدها آیات صریحه و هزاران روایات و احدیث صحیحه در پیرامون آن وارد شده است،جناب میرزا امر خرافی و موهوم و مجعول تصور می کند، تفو بر این جهالت.
1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 100 و 101
افزودن نظر جدید