مستندات ادعای الوهیت بهاء

  • 1391/12/29 - 11:38
بهائیان معتقدند که حسینعلی نوری پیامبر الهی است نه خدا، ما منتقدان به بهائیت معتقدیم که سید باب و حسینعلی نوری ادعای الوهیت کرده و لذا برای اینکه این مطلب ثابت شود مستنداتی از نوشته های خود حسینعلی نوری آورده ایم تا بهائیانی که حسینعلی را پیامبر می دانند تحقیق کرده و به باطل بودن آیینشان پس ببرند.
noori

میرزا بهاء در کتاب بدیع درس (154) می گوید: انه یقول (خود بهاء) حینئذ اننی انا الله لا اله الا انا کما قال النقطة (سید باب) من قبل و بعینه یقول من یاتی من بعد.
و در اینجا مقام الوهیت را گذشته از اینکه برای خود و برای سید باب ثابت می کند، برای آیندگان نیز فتح باب نموده، و با کمال جرأت بت پرستی و صنم تراشی را نشر و ترویج می نماید.
و باز در صفحه ی (341) همین کتاب می گوید: که از نفس ظهور (میرزا بهاء) محتجب نمانی چه که مقصود بالذات او بوده و خواهد بود او است آیه ی لیس کمثله شیء و اوست آیه ی لم یلد و لم یولد بل مظاهر لم یلد و لم یولد خلق عنده ان انتم توقنون، از این جهت است که نقطه ی مشیت اولیه روح ما سواه فداه در مقام ذکر حروفات و مرایا و نور و امثالها من اعلی مراتب الاسماء الصفات الی ان ینتهی الی ادنی رتبة الاشیاء می فرمایند: اینها از خود تحققی نداشته چون به شمس حقیقی مقابل شده اند اشراق تجلیات لانهاية بر آنها شده این مقام دیده نمی شود در آن مظاهر الا الله.... الخ.
جناب بهاء در اینجا پرده ی خفاء را از جمال مبارک ابهی برداشته و به صراحت لهجه وجود مقصود بالذات و شمس حقیقی را معرفی نموده و فرموده است که او است ذات فرد لم یلد و لم یولد و مثل و کفوی برای او نیست، و مراتب موجودات که اسماء و صفات تکوینی هستند همه از او استفاضه نموده و از آن ذات مبارک (الله، میرزا خدا) خبر می دهند، و به موجب این عبارت مقام الوهیت مخصوص تنها ایشان بوده و دیگران همه مرایا هستند.
آری جناب میرزا در مقام زیرکی و جلب تمایلات گوسفندان خدا انصافا کفو و نظیری ندارد (و لم یکن له کفوا احد) ولی حقیقت عنوان (لم یلد و لم یولد) برای نویسنده مکشوف نگردید، زیرا پدر و مادر و اولاد ایشان وجود خارجی داشتند، خوب است در این قسمت جانشینان ایشان توضیحاتی بدهند.
و در صفحه ی (342) به فاصله ی چند سطر باز می گوید: ملاحظه در اول من آمن کن (اول مومن به سید باب) و همچنین ثانی من آمن که هیچ نفسی را در بیان از ید از این دو نفس و سائر حروفات حی (18 نفر به عدد کلمه حی) وصف نفرموده اند چنانکه در زیارتشان یا  ساذج الله و یا کینونة الله و یا ذات الله و به امثال این کلمات ذکر فرموده اند.
باز از مطالعه و خواندن این عبارت بر تردید و اشتباه ما افزوده شده، و در معرفت مقام الوهیت جناب میرزا متحیر و مبهوت می شویم، زیرا اگر سخن سید باب راست بوده است، پس اول مومن به او کینونة خدا و ذات خدا بوده است، و در اینصورت مقام و منصب و چیز زائدی برای جناب باقی نمی ماند، مگر اینکه بفرمایند: این الفاظ برای تحیر بندگان است (رب زدنی تحیرا فیک).
و عبدالبهاء در مکاتیب دوم می گوید: (ص245س3) مقصد از هر چهار تحیت جمال قدم روحی لاحبائه الفدا است نه دون حضرتش و اجراء هر چهار جائز.... که هر چهار تحیت در کتاب الهی وارد و الی الیوم بانگ ملأ اعلی (الله ابهی است) و روح این عبد از این نداء مهتز، هر چند مقصود از (الله اعظم) نیز جمال قدم روحی لاحبائه الفدا است، چه که او است اسم اعظم و نیر اعظم و ظهور اعظم، اما این تحیت ( الله ابهی) کوس ربوبیت جمال غیب احدیت است که در قلب امکان تاثیر می نماید.
معلوم می شود عبدالبهاء بانگ ملأ اعلی را نیز می شنید، و مخصوصا از شنیدن آن خوشحال و مسرور نیز میشد، البته حق دارد که خوشحال و مهتز گردد، زیرا اگر ربوبیت و نیز جمال قدم بودن میرزا ثابت نشود، عبدالبهاء چگونه می تواند دعوی پسر خدا بودن را داشته و در صفحه ی (255) بگوید: و اگر چنانکه مقامی را بخواهم خدا نکرده از برای خویش چه مقامی اعظم از فرع منشعب از اصل قدیمست، تالله الحق ذل رقاب کل مقام و خضع اعناق کل مقام و رتبة لهذا المقام العظیم.
می گوید تمام مقام و مرتبه ها در مقابل مقام من که پسر خدا هستم (فرع منشعب از ریشه ی قدیم) خضوع و خشوع می کنند.
واقعا چقدر انسان باید کوتاه فکر و پست و فریفته به خود و جاهل و احمق باشد که چون جمعی را از مردم نادان و ساده لوح و عوام در اطراف خود بیند، چنان خود را گم کرده و مدهوش و سر مست و مغرور گردد، تا اینکه دعوی ربوبیت یا قدیم بودن و یا پسر خدا بودن کند.
 وخود بهاء در کتاب مبین (ص21س5) می گوید: قل لایری فی هیکلی الا هیکل الله و لا فی جمالی الا جماله و لا فی کینونتی الا کینونته و لا فی ذاتی الا ذاته ولا فی حرکتی الا حرکته و لا فی سکونی الا سکونه و لا فی قلمی الا قلمه العزیز المحمود- بگوی در هیکل و جمال و کینونت و ذات و حرکت و سکون و قلم من دیده نمی شود مگر هیکل و جمال و کینونت و ذات و حرکت و سکون و قلم خداوند.
و باز در همین کتاب (ص48س14) می گوید: ثم اخرجی یا حوریة الفردوس من غرف الجنان و اخبری اهل الاکوان تالله قد ظهر محبوب العالمین و مقصود العارفین و معبود من فی السموات و الارضین و مسجود الاولین و الاخرین- حوریه ای از غرفه های بهشت مامور می شود که به اهل عالم خبر دهد، قسم به خدا که محبوب عالمین و مقصود عارفین و مقبود اهل آسمان ها و زمین و مسجود اولین و آخرین ظاهر شد. (1)
متاسفانه مردم جهان هنوز از این محبوب و مسجود و مقصود خودشان خبری ندارند. خوب بود جناب میرزا به این شعر هم استشهاد می کرد:
دوست نزدیک تر از من به من است                      وین عجب تر که من از وی دورم

1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 66 تا69  

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.