وحدانیت بهاء الله در بهاییت
بهائيان خود را موحد وخداپرست دانسته و مدعي هستند كه بهاء الله را خدا ندانسته و او را بنده اي از بندگان خدا که مقام مظهريت الهي را يافته است ميدانند . دكتر اسلمنت مبلغ امريكائي بهائي مي نويسد شخص بهائي هيکل بشري حضرت بهاءاللّه را پرستش نميکند بلکه ساجد جلال و مجد خداوند است که آن هيکل مکرّم مظهر آن است( 1)
نقد:
اما بررسي گفته ها و نوشته هاي بهاءالله و جانشينان و مبلغان او ما را در پذيرفتن سخن بهائيان مبني بر اعتقاد به توحيد با مشكل مواجه ميكند
بهاءالله پس از ادعاي« من يظهره اللهي» که باب وعده آمدن او را داده بود و مواجهه با پذيرش اين ادعا از سوي جمعي از بابيان رفته رفته دامنه ادعاي خود را بالا وبالاتر برد و در نهايت به نغمه دروغين الوهيت خويش لب گشود
بهاءالله طي جملاتي که به نمونه هائي از آن اشاره خواهد شد خود را خداوند و خالق جهان خواند و مدعي «الوهيت» شد تا آنجا كه حتي پيكر خودش را به عنوان قبله نماز بهائيان قرار داد
الف) «اسمع ما يوحي من شطر البلأ علي بقعه المحنه و الابتلأ من سدره القضأ انه لا اله الا انا المسجون لفريد». (2) «بشنو آنچه را كه وحي مي شود از مصدر بلا بر زمين غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اينكه نيست خدايي جز من زنداني يكتا».
ب) در قسمتي ديگر از كتاب مبين مي گويد: «كذلك امر ربك اذكان مسجوناً في أخرب البلاد». (3) (پروردگارت چنين امر كرد ، زماني كه در خراب ترين شهرها زنداني بود »
ج) ان الذي خلق العالم لنفسه قد حبس في أخرب الديار بما اكتسبت ايدي الظالمين». (4 ) آنكه جهان را براي خود خلق كرد، در خراب ترين مكان ها به دست ستمكاران زنداني است
د) ان الذي خلق العالم لنفسه منعوه أن ينظر الي أحد من احبائه»( 5)آن كسي كه جهان را براي خودش خلق كرد، او را منع مي كنند كه حتي به يكي از دوستانش نظر افكند
آيا مي توان پذيرفت که اين جملات کلام الهي است؟آيا خدائي چنين ذليل که بدست بندگان خود گرفتار و زنداني مي شود سزاوار پرستش است
هـ) حسينعلي بهأ انبوه پر شمار مردم را كه به ادعاي خدايي او وقعي نمي گذاشتند در شمار غافلين مي خواند او در جواب كساني كه از او مي پرسيدند: تو كه خود را خدا مي داني، چرا بعضي از مواقع مي گويي اي خدا، و در بعضي از نوشته هايت از او استمداد مي طلبي؟ مي گويد:«يدعو ظاهري باطني و باطني ظاهري ليست في الملك سواي ولكن الناس في غفله مبين»
(باطن من ظاهر من را مي خواند و ظاهرم باطنم را، در جهان معبودي غير از من نيست، ليكن مردم در غفلت آشكارند).
و در كتاب بديع نيز آمده است:
«انه يقول حينئذ انني انا الله لا اله الا انا كما قال النقطه (سيدباب) من قبل و بعينه يقول من يأتيني من بعد»( 6)بها ميگويد خدائي جز من تنها نيست همانگونه که باب قبل از من چنين گفت و نيز همانگونه که پيامبري بعد از من چنين خواهد گفت
و)بهاءالله با قبله قرار دادن قبرخود ونيز کسي که بايد در نماز مورد توجه قلبي قرار گيرد عملا پرستش بها را همان پرستش خدادانسته و فرقي ميان آنها قائل نشده اند محمد علي قائني در درس نوزدهم از کتاب دروس الديانه مي نويسد :
«قبله ما اهل بهأ روضه مباركه در مدينه عكا مي باشد كه در وقت نماز خواندن بايد رو به آن بايستيم و قلباً متوجه به «جمال قدم» يعني بهأ باشيم. . . »( 7)
................................................................................................
پی نوشت :
1.دكتر جي اي اسلمنت ترجمه بشير الهي
2.ميرزا حسينعلي (بهأالله)، كتاب مبين، چاپ 1308 قمري، ص .286
3.همان، ص .342
4.ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله)، كتاب مبين، ص .56
5.همان، ص .233
6.ميرزا حسين علي نوري بديع صفحه 154
7.دکتر ح.م.ت. بررسي باب و بهأ، جلد دوم، ص 105 و 106.
افزودن نظر جدید