بهاءالله، لقبی استعماری

  • 1395/08/15 - 22:58
حسینعلی نوری در بدشت، لقب بهاءالله را بر خود گذارده است. در خصوص علّت نام‌گذاری او به این نام، احتمالی که معتبرتر است و با ساختار استعماری این فرقه هم‌سویی دارد، این است که میرزا حسینعلی، لقب بهاء را از لقب دولت روس‌تزاری «بهیّه» گرفته، تا ارادت و وابستگی هرچه بیشتر خود را به حامیان روس‌تزاری خویش، نشان دهد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در ابتدای شکل‌گیری فرقه‌ی بهائیت، مؤسسان این فرقه و پیش از آن‌ها علی‌محمد شیرازی، به هر فرد لقب خاصی می‌دادند. از این رو سران فرقه‌ی بهائیت، خود را بهاءالله و عبدالبهاء نامیدند. در خصوص شخصی که این نام را بر حسینعلی نوری اطلاق کرد، دو نظر وجود دارد: نظر اول این‌که «فاطمه زرین‌ تاج برغانی» ملقب به قرة‌العین [1] این لقب را به او داده و نظر دوم که معتبرتر است، حسینعلی نوری، لقب «بهاءالله» را بر خود اطلاق کرده است.[2]
عبدالحسین نوائی، طی مقالاتی مدعی شده است: «این لقب در دشت بدشت به پیشنهاد قرة‌العین، به میرزاحسینعلی نوری داده شد».[3] نوائی نیز معتقد است: «نویسنده‌ی کواکب الدریه تردید دارد و معتقد است خود میرزا حسینعلی این لقب را به خود داد، چون هیچ سندی دالّ بر داده شدن این لقب توسط باب یا قرة‌العین نیست؛ چرا که میرزا حسینعلی، پس از داستان بدشت، به این لقب معروف گردیده است».[4]
در علّت نام‌گذاری این فرقه با پسوند بهاء، آن‌گونه که اسناد آن دوران نشان می‌دهد و با ساختار استعماری این فرقه هم‌سویی دارد، این است که میرزا حسینعلی، لقب بهاء را بدین جهت برای خود و مسلکش انتخاب نمود، تا ارادت و وابستگی هرچه بیشتر خود را به حامیان روس‌تزاری خویش، نشان دهد؛ چرا که در آن دوران، دولت روس با پسوند «بهیّه»، معرفی می‌شد.[5] برخی گزارشات حاکی از آن است که وقتی حسینعلی نوری به سفارت روس پناهنده شد، به آنان قول داد نام آئینش را بهائی بگذارد؛ او حتی دختر خود را نیز «بهائیه» نامید.[6] نام فرقه‌ی بهائیت و در حقیقت این حزب سیاسی، از این لقب اقتباس و به آن شهره شده‌ است.
عبدالبهاء، به اغنام‌الله امر می‌کند که هنگام طلوع آفتاب، اولین چیزی که باید بر زبان بیاورند، لقب حسینعلی نوری (بهاء) باشد و همچنین در هنگام بروز هر مشکلی با گفتن آن قوت بگیرند و آخرین کلامی که هنگام شب بر زبان‌شان می‌آید، اسم او باشد. ایشان لقب رهبرشان را اسم آسایش، امنیت، سعادت، نور، عشق و وحدت می‌داند.[7]

پی‌نوشت:

[1]. درباره قرة‌العین ر.ک: محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ قاجاریه، تهران: امیرکبیر، 1337، تصحیح: جهانگیر قائم‌مقامی، ج 3، ص 997.
[2]. عبدالحمید اشراق خاوری، خلاصه تاریخ نبیل، تهران: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 1352 ش، ص 269.
[3]. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، تهران: علمی، 1377، چاپ اول، با توضیحات عبدالحسین نوائی، ص 164؛ حسین رحمانی نوش‌آبادی، بیان الحق، تهران: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 118 بدیع، ص 118.
[4]. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، تهران: علمی، 1377، چاپ اول، با توضیحات عبدالحسین نوائی، ص 150.
[5]. رضا سلطان‌زاده، سیری در کتاب‌های بهائیان، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ 2، 1336، صص 58-50.
[6]. همان، ص 84.
[7]. نقل از عبدالبهاء، ضمیمه اخبار امری، شماره 80، آمریکا: اکتبر ۱۹۶۴، صفحه ۲.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.