سوره اعراف، دلالت بر پیامبری سرکردگان بهائی ندارد

  • 1395/03/21 - 16:50
بهائیان با تحریف و تفسیر به رأی برخی آیات قرآن، سعی دارند نسخ اسلام و آمدن پیامبر جدید را صریح آیات جلوه دهند. از جمله‌ی این آیات، آیه 35 سوره‌ی اعراف است. در جواب می‌گوئیم: به علاوه‌ی دلایل موجود از قرآن و سنت و حتی اعتراف رهبران بهائیت، پیامبر اسلام خاتم نبیین است و اشکالات فراوانی به برداشت بهائیان از این آیه وجود دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائیان برای اثبات حقانیت ادعای پیامبری رهبران خود، متوسل به تحریف و یا تفسیر به رأی بعضی آیات قرآنی شده‌اند تا از این راه بتوانند، مسلمانان را به آئین خود جذب کنند. مبلّغان بهائی ادعا دارند نسخ دین اسلام، سرچشمه‌ی قرآنی دارد و آیاتی از قرآن کریم، دلالت بر آمدن پیامبری جدید، پس از اسلام دارد، از جمله‌ی این آیات، آیه‌ای از سوره‌ی اعراف است که خداوند می‌فرماید: «يا بَني‏ آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْکُمْ آياتي‏ فَمَنِ اتَّقي‏ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ [اعراف/35]؛ ای فرزندان آدم! پیامبرانی از جنس شما برای شما فرستاده می‌شوند که آیات مرا بر شما می‌خوانند، هرکس تقوا پیشه کند و به صلاح گراید، بیمی بر ایشان نیست و اندوهگین نمی‌شوند».
مبلّغ مشهور بهائیت، ابوالفضل گلپایگانی، در ضمن این آیه می‌گوید: «چگونه مسلمانان ادعا می‌کنند که حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، خاتم پیامبران الهی بوده و پس از او پیامبران دیگری نمی‌آید، با اینکه قرآن مجید تصریح می‌کند که نبوت و پیامبری ختم نشده و پس از آن حضرت، پیامبران دیگری خواهند آمد. در این آیه، از لفظ «یَأتِیَنَّکُم» که فعل مضارع است و دلالت بر زمان آینده دارد، استفاده می‌شود که پس از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله)، پیامبران دیگری خواهند آمد و آن حضرت، آخرین پیامبر نیست».[1] اما چند اشکال به برداشت گلپایگانی از این آیه وجود دارد.
اشکال اول: این آیه شامل چهارمین خطاب عمومی است که از داستان حضرت آدم (علیه‌السلام) و بهشت استخراج شده است. خطاب این آیه، تشریع عام الهی را در خصوص پیروی از انبیاء، بیان می‌کند و عرضه می‌دارد که هدایت خداوند از طریق وحی و رسالت است.
اشکال دوم: با توجه به آیات قبل، روشن می‌شود که مخاطب این آیه، مسلمانان نیستند، بلکه منظور، جمیع بشر و فرزندان حضرت آدم (علیه‌السلام) هستند و این موضوع قابل خدشه نیست که برای فرزندان حضرت آدم (علیه‌السلام) پیامبرانی آمده‌اند.
اشکال سوم: کلمه‌ی «إمّا» در این آیه، مرکب از «إن» شرطیه و «ما»ی زائده است؛ «یأتینّکم» شرط آن و جمله‌ی «فمَن إتقی و أصلَحَ» جواب آن است. چنین جمله‌ای دلالت بر وقوع شرط و جزاء (إرسال پیامبر)، در آینده ندارد. بلکه در این‌گونه آیات، هدف اصلی، بیان ملازمه بین شرط و جزاست. یعنی با آمدن پیامبر از سوی خدا، باید او را پذیرفت.[2]
اشکال چهارم: آن‌گونه که گلپایگانی ادعا کرد، فعل مضارع تنها دلالت بر تحقق فعل در زمان آینده ندارد، بلکه بر زمان حال و ثبات نیز دلالت می‌کند و با قرینه مشخص می‌شود که مختص حال است یا آینده. اما در اینجا، با توجه به آیات قبل، فعل ارسال رسل، در آینده واقع نمی‌شود.
اشکال پنجم: با توجه به تصریح قرآن [3] و تصریح حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، ایشان آخرین پیامبر است و پیامبری پس از ایشان نخواهد آمد. این مسأله به قدری روشن است که حتی در بعضی مواقع، سران بهائی نیز بدان اعتراف کرده‌اند.[4]

پی‌نوشت:

[1]. ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، نسخه الکترونیکی، ص 136.
[2]. جعفر سبحانی، مفاهیم قرآن، قم: مؤسسه‌ی امام صادق (علیه‌السلام)، 1413، ج 3، ص 176.
[3]. قرآن کریم، سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 40.
[4]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: اثبات خاتمیت پیامبر اسلام از کلام مدعی رسالت (حسینعلی نوری)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.