ماجراهای بحث با یک وهابی در سفر حج
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تصور من از کشورهای مسلمان، حِس احترام و تکریم به مهمان، به لحاظ آداب و سنن اسلامی بود و نمود بیشتر آن را در کشور مهد اسلام، و بهخصوص در شهرهای مکه و مدینه در سر میپنداشتم. مدتها گذشت تا اینکه به موجب استطاعت حج «وَلِلَّـهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا.[آلعمران/97] و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسىكه بتواند بهسوى آن راه يابد.» به عربستان رفتم.
از همان بدو ورود و در فرودگاه جده، متوجه رفتار نهچندان جالب عوامل فرودگاهی شدم، ولی بازهم، پیش خودم گفتم: حتماً اینها در قسمت کادر اداری، بهخاطر حجم بالای کار، رفتارشان تغییر کرده و مابقی اقشار، رفتار متمایزی خواهند داشت.
ولی در ادامه هم در برخورد هتلداران هم، رفتار در حد انتظاری را ندیدم. در شهر غریب مدینه، تمام دلخوشی من به رفتار مناسب مردمان آن بود، که خبری از آن نشد. یک روز صبح و هنگامیکه هنوز کوچهها و خیابانها خلوت بود، از هتل خارج شدم و برای گشت و گذار در اماکن نزدیک به هتل مانند «مسجد الاجابه»[1] که یادگار تاریخ در مباهله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، رفتم. در بین راه از افراد نادری که در مسیر قرار داشتند، محل دقیق آن را میپرسیدم. یکی از همین افراد که معلوم بود مقداری مطالعات دینی و تاریخی داشته (و بعدها متوجه شدم که وهابی است) با درهم کردن چهرهاش شروع به سخنانی کرد که حیفم آمد آن را برایتان تعریف نکنم.
البته این مطلب را بگویم که من خودم به جهت مدت زمان اقامتی که در شهرهای جنوبی و منطقه عربنشین ایران اسلامی داشتم، مقداری دست و پا شکسته عربی بلد بودم و در پرسیدن آدرس استفاده میکردم. همین عامل باعث شده بود که این شخص شروع به حرف زدن با من نمود و لب به اعتراض گشود که: شما ایرانیان، یعنی شما شیعیان کافر هستید[2] و خون شما هدر است!
من که اصلاً توقع چنین برخوردی را نداشتم، با تعجب پرسیدم: به چه دلیل؟ شما خود شاهد بهجا آوردن اعمال و مناسک ایرانیان، به مانند سایر مسلمانان هستید، که بهسمت قبله واحد نماز میگزارند و همین قرآن را تلاوت میکنند و...
گفت: شما همهی صحابه را کافر میدانید! پس از نظر ما، میتوان تمامی شما را تکفیر کرد! در اینجا قصد کردم کمی با او بیشتر صحبت کنم و در ادامه گفتم: بیا کمی از تاریخ رو مرور کنیم. قبول کرد و گفت: من اتفاقاً مطالعات تاریخی دارم و حتی نظرات شیعیان را نسبت به گوشههایی از تاریخ صدر اسلام مطالعه کردم. گفتم: بسیار خوب. پس حتماً اعتقاد شیعیان در تکریم «یاسر» و همسرش «سمیه» را که در راه اسلام به شهادت رسیدند، را مطالعه کردهاید؟ گفت: بله! ولی ربط آن به موضوع مورد بحث را متوجه نشدم؟
گفتم: آیا ایشان (یاسر و سمیه) از جمله اصحاب نبودند؟! با طرح این سوال (که دهها حرف نگفته را در خود داشت) لحظهای به فکر فرو رفت، و دیگر چیزی نگفت.
در ادامه گفتم: یک مورد دیگر را نیز به جهت یادآوری متذکر میشوم تا اینکه به اعتقادات شیعیان نسبت به دیگر صحابه نیز تا حدودی برای شما میسّر گردد، و آن اینکه حتماً به جایگاه ابوذر و سلمان که از بهترین یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند هم واقف هستید! شیعیان و خاصه ایرانیان سلمان را که یک صحابی فارس بود، همواره از افتخارات خود میدانند و اگرچه بنابر روایات، مقدار ایمان این دو از یکدیگر متمایز است[3] ولی در مقام و منزلت ایشان، نزد شیعیان، احادیث و روایات زیادی در کتب معتبر، موجود میباشد. که هر دو نفر ایشان در بین شیعیان از جایگاه بسیار بالایی برخوردار هستند.
پینوشت:
[1]. دانشنامه اسلامی، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام، «مسجدالاجابه»
[2]. الکبائر، ذهبی، دار الندوة الجدیدة، بیروت، ج 1، ص 237
[3]. پرسمان دانشجویی، معارف، «تفاوت ایمان و معرفت»
افزودن نظر جدید