نگاهی به عقیدهی شیعه و بهائیت دربارهی موعود
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عقیدهی شیعیان چنین است که پس از آنکه آلودگی و تباهی سراسر زمین را فرا گرفت و رذائل اخلاقی و مفاسد اجتماعی در میان مردم رواج یافت، هرج و مرج، آشوب، اغتشاش، اضطراب، نگرانی، ظلم، ستم و... جای آسایش، آرامش، عدل و داد را گرفت، خداوند مصلح بزرگ و پیشوای عظیم الشأنی را برمیانگیزد تا با تشکیل حکومت جهانی خود، در سایهی حق و عدالت به کالبد بیجان جامعههای بشری روح تازه بخشد و درهای سعادت، صلح، صفا و آرامش را به روی بشریت بگشاید، اوضاع نکبت بار و نابسامان را به سامان رساند، وحشت و نگرانی را برطرف سازد.
بیش از هزار سال است که شیعه با این امید و انتظار زنده است و برای تحقق ظهور، به مقابله با ظلم برخاسته است.
در این میان همواره مدعیان دروغینی سر برآوردند و خود را منجی عالم خواندند.
علی محمد شیرازی یکی از مدعیانی است که در ابتدا خود را نائب امام زمان معرفی کرد، اما به این ادعا کفایت نکرد و مدعی مقام مهدویت شد و بارها گفت: من همان مهدی موعود آل محمد هستم که مدتها انتظار او را میکشیدید. او حتی کتاب خود را همسنگ قرآن دانست و مدعی بود که: «حضرت حجت (علیه السلام) ظاهر شد به آیات و بینات به ظهور نقطهی بیان که عین ظهور نقطهی فرقان است.»[1]
حسینعلی نوری هم در تأیید حقانیت او میگوید: «نفسی [2] از اهل سنت و جماعت در جهتی از جهات ادعای قائمیت نموده الی حین، قریب صد هزار نفر اطاعتش نمودند و به خدمتش قیام کردند، قائم حقیقی به نور الهی در ایران قیام بر امر فرمود، شهیدش نمودند و بر اطفاء نورش همت گماشتند.»[3]
بهائیان به پیروی از پیامبرشان کسی را مهدی موعود میدانند که نه تنها زمین را از ظلم و ستم پاکسازی نکرد و نه تنها با ظهورش زمین پر از عدل و داد نشد؛ بلکه حتی نتوانست از جان خویش در مقابل دشمنان و مخالفان دفاع کند. آنها کسی را منجی بشر میدانند که جهان را با این همه جرم و جنایت و هرج و مرج و فحشا ترک کرد و رفت.
منجی و موعود بهائیان که اینگونه باشد، دیگر جای تعجبی نیست که به بهانهی عدم مداخله در سیاست، بر روی جنایات استعمارگران صهیونیسم سرپوش بگذارند و آنها را مدافع حقوق بشر معرفی نمایند.
پینوشت:
[1]. علی محمد شیرازی، بیان فارسی، باب 15 از واحد اول.
[2]. منظور حسینعلی نوری از «نفس» غلام احمد قادیانی است که در هندوستان ادعای مهدویت کرد و مرادش از «قائم حقیقی» علیمحمد شیرازی است. او با این سخن خواسته هم حقانیت علی محمد و بطلان غلام احمد را برساند و هم دلسوزی کند که مردم چگونه سخن شخصی را که بر باطل است به جان و دل پذیرفتند و حق را تنها گذاشتند و ستم در حقش روا داشتند.
[3]. حسینعلی نوری، اشراقات، ص 164.
افزودن نظر جدید