بهائیت، آیین صلح یا خشونت؟
پایگاه جامع فرق،ادیان و مذاهب_ میگویند: اسلام دین خشونت است و تاریخش برای امروز منقضی شده است یا اینکه میگویند: عصر، عصر ارتباطات است، عصر محبت است، عصر الفت همهی انسانها با یکدیگر است، عصر وحدت عالم انسانی است.
میگویند: در مقابل ظلم ظالم، باید سر خم کرد، نباید ایستاد. میگویند: جنایات ظالمان به ما ربطی ندارد. میگویند: با دشمن هم باید دوست باشیم و او را در آغوش بفشاریم. گویا هیچکدامشان کتب به اصطلاح مقدس خود را، حتی برای یک بار هم مطالعه نکردهاند. آنها کتاب «بیان» را ندیدهاند که «منیظهرهالله»شان به آنها دستور داده که هر گاه از پيروانش كسي به سلطنت رسيد، احدي را غير از مؤمنين به او، روي زمين باقی نگذارند: «الباب السادس و العشر من الواحد السابع في ان الله قد فرض علي كل ملك يبعث في دين البيان ان لا يجعل احد علي ارضه ممن لم يدن بذلك الدين و كذلك فرض علي الناس كلهم اجمعون.» [1]
آنها الواح بهاءالله را هم ندیدهاند که آنان را به دشمنی با دشمنانش سفارش کرده است: «كن کشعلة النار علي اعدائي و كوثر البقأ لاحبائي [2] بر دشمنانم مانند شعلهی آتش باش و براي دوستانم كوثر بقا (آب حيات باش).»
به تناقضات فرمایشاتشان کار نداریم که عبدالبهاء خلاف قول پدرش، از او نقل میکند که: «اگر خدا نکرده شما دشمن داشته باشيد، او را دشمن نبينيد، دوست ببينيد. به دوست چگونه لازم است معامله کردن؟ به دشمن همان معامله را مجری داريد.» [3]
آنها آئین خودساخته و دروغین و سرشار از دشمنی و تناقض خود را، دین صلح جهانی معرفی میکنند و دین سراسر مهر و عطوفت اسلام را، دین مدافع همیشگی مظلوم را، دین مبارزه با ظلم را، خشن و منسوخ میدانند.
دینی را که زمامدار آن وقتی میشنود که اصحاب معاويه، خلخال از پاي يك دختر يهودي تحت حكومت اسلامي كشيدهاند، فریاد میزند: «اگر شخص مسلمان از غصه اين امر بميرد، رواست.» [4] دین خشونت میدانند.
دینی که حقوق مردم، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، محترم شمرده میشود و همه آموزههایش ريشه در باور به توحيد و پذيرش حاكميت مطلق الهي دارد، دین خشونت است و آئین دروغینی که مردم را گوسفند میخواند [5] و فرزندان پیشوایش برای تصاحب جانشینی، گرگصفتانه با یکدیگر درگیر میشوند [6] دین صلح است...!؟ آیا آئین دروغینی را که در مقابل جنایات آشکارا و ظالمانه اسرائیل و آل سعود به بهانه «عدم مداخله در سیاست» سکوت میکنند، میتوان دین صلح جهانی معرفی کرد؟
پینوشت:
[1]. علی محمد شیرازی، بیان فارسی، ص262.
[2]. مجموعه الواح بهأالله، معروفترين جملهی لوح مشهور احمد.
[3]. خطابات عبدالبهاء در سفر به اروپا، ج1، ص155.
[4]. نهج البلاغه، مرحوم دشتی، خطبهی 216.
[5]. حسینعلی نوری، اقدس، صص50 و91 و117.
[6]. ر.ک به: عبدالبهاء، مکاتيب، ج ۱، ص ۴۴۲-۴۴۳؛ شوقي افندي، توقيعات مبارکه، ص ۱۳۸-۱۳۹، ۱۴۶-۱۴۸؛ اشراق خاوري، ۱۳۳۱ش، ص ۲۷؛ فيضي، ص ۵۴.
افزودن نظر جدید