نقد چند دلیل غير عقلیِ اثبات بابیت و بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اعضای فرقهی بابیت و بهائیت برای اثبات نبوت پیشوایان خویش به دلایلی ساختگی متوسل شدهاند و آنها را حجتی بر حقانیت خود فرض کردهاند. از جملهی این دلایل، توسل این فرقه به چند دلیل به ظاهر عقلی است که ما در اینجا به بیان و نقد دو دلیل ایشان میپردازیم:
دلیل اول: با اینکه علیمحمد شیرازی (معروف به باب) و حسینعلیبهاء در زندان بودند، ولی حرفشان عالمگیر شد؛ چنین اَمری در عالم اتفاق نیفتاده است.[1]
دوم: تمام دولتها نتوانستند با ایشان مقابله کنند؛ بلکه ایشان به تنهایی، در حالی که در زندان بودند، مظلوماً آنچه خواستند انجام دادند.[2]
جواب دلیل اول: اولاً: به راستی رهبران بابی و بهائی چه مدت در زندان بودند که زندان باعث میشد ادعای ایشان به گوش کسی نرسد؟ حقیقت این است که ایشان آزادانه به فعالیت و نشر ادعاهای باطل خویش مشغول بودند، فتنه و چند دستگی را در کشور رواج دادند و باعث برپا شدن جنگهای پراکندهی داخلی و بلوا شدند [3] لذا دولت وقت، برای خواباندن فتنه، سردستهی شورشیان را زندان کرد؛ البته این حبس مدت زیادی طول نکشید.
ثانیاً: رهبر بابیان در همان مدت کوتاهی که در زندان بود، توبه کرد و از ادعای خویش دست کشید و کمترین مقاومتی برای حقانیت راه خویش از خود نشان نداد [4] البته او برای آشوبهایی که در کشور به وجود آورده بود، اعدام گشت. حسینعلینوری رهبر بهائیان نیز پس از مدت کوتاهی با وساطت سفیر روس، از زندان آزاد شد. [5] بنابراین ایشان مدت قابل توجهی در زندان نبودند که بتوان به این جریان به صورت معجزه و دلیل عقلی برای اثبات ادعای ایشان نگاه کرد.
ثالثاً: چگونه ادعا میکنید ادعای نبوت ایشان جهانگیر شده، در حالی که اکنون با گذشت 173 سال از ادعای ایشان، پیروان این فرقه بسیار کم و انگشتشمارند؛ البته بهائیان برای عالمگیر شدن فرقهی خود به دروغ پراکنی میپردازند؛ به این صورت که ادعا میکنند آئینشان با رتبه دوم (که رتبهی اول مسیحیت باشد) در بیش از 200 کشور در جهان گسترده شده است [6] در حالی که تعداد کل کشورهای جهان کمتر از 200 کشور است و چگونه است که بهائیت حائز رتبهی دوم است؟ پس مسیحیت در چند کشور گستره دارد؟
جواب دلیل دوم: اولاً: دولتهای جهان از گذشته تاکنون با خیلی از افراد و جریانها مقابله نکردند، اما عدم مقابلهی دولتها با این جریانات یا از روی این بود که آنها معروفیتی نداشتند و با آن دولتها مقابله نکردند و در سیاست کشورشان دخالتی نداشتند یا آن دولتها توان مقابله با آن جریانات را نداشتند؛ در هر صورت که تصور شود، عدم مقابله دولتها با چنین افراد و جریانهایی دلیل بر حقانیتشان نمیشود.
ثانیاً: مدارک تاریخی نشان میدهد که نه تنها دولتهای سلطهگر و ظالم با بهائیت مقابله نکردند و مانعی بر سر راهش نبودند، بلکه به این فرقه کمک بسیار برای پیشبرد اهداف خویش میکردند و از زمان شکلگیری آن تاکنون از آن حمایت میکنند.[7] پس در نتیجه رهبرانشان نه، تنها بودند و نه مظلوم، بلکه تمام دولتهای ستمگر از ایشان پشتیبانی کرده و میکنند.
ثالثاً: چطور میتوان گفت اعضای فرقهی بهائیت و رهبرانشان مظلومند، در حالی که هر جنایت و فسادی که در طول تاریخ از دستشان برمیآمده، انجام دادهاند.[8]
پینوشت:
[1]. به نقل از کتاب «نگرشی دیگر بر بابیت و بهائیت»، علامه ملا عبدالرسول مدنی کاشانی، نشر راه نیکان، 1388 ش، ص 123.
[2]. همان.
[3]. بلواها و فتنههايي كه به وجود آمده، مانند آشوب خراسان، بلواي بابل، فتنهي قلعهی طبرسی، انقلاب محمدعلي حجت در زنجان، آشوب يزد و نيريز و واقعهی بدشت؛ مراجعه شود به کتاب: جمال اَبهی (در رد باب و بهاء)، به قلم موسوی، تهران: انتشارات جهان، 1348، ص 97-95.
[4]. وی در سال ۱۲۶۶ ه.ق تمام دعاوی خود را منکر شده، توبه کرد و توبه نامه خود را نزد ناصرالدین شاه فرستاد؛ عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج۳، ص ۴۴.
[5]. توقيعات مبارکه، شوقي افندی، ج ۳، ص ۴۷.
[6]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: ارائهی آمارهای دروغین در مورد جمعیت بهائیان
[7]. مراجعه شود به پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب، بخش: بهائیت و استعمار.
[8]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: بهائیت حامی صلح یا خشونت
افزودن نظر جدید