عدم ابداع آموزه‌ی «تحرّی حقیقت» در بهائیت

  • 1395/01/10 - 18:59
یکی از مهم‌ترین تعالیم دوازده‌گانه‌ی بهائیت، «تحرّی حقیقت» است، بدین معنی که هر فردی باید جویای حقیقت باشد. بهائیان ادعا دارند این تعلیم ابداع آن‌هاست، اما با بررسی این تعلیم، مشخص می‌شود که اولاً دین اسلام صدها سال قبل از پیدایش بهائیت به آن پرداخته است و ثانیاً عبدالبهاء نیز اعتراف می‌کند این تعلیم در ادیان الهی وجود داشته است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مهم‌ترین تعالیم دوازده‌گانه‌ی بهائیت، تعلیم «تحرّی حقیقت» به معنای حق‌جویی و دوری از تقلید است. بهائیان معتقدند هر فردی که به بلوغ رسید، باید تفحص کند و جویای حقیقت باشد. در مورد این تعلیم، که عبدالبهاء آن را اولین تعلیم بهاءالله معرفی می‌کند،[1] چنین آمده است: «اول تعلیم حضرت بهاءالله تحرّی حقیقت است. باید انسان تحرّی حقیقت كند و از تقالید دست بكشد.»[2]
بهائیان می‌گویند هر فردی که به بلوغ می‌رسد باید تفحص کند و جویای حقیقت باشد. با گوش خود بشنود، با چشم خود ببیند و بدون حب و بغض بیندیشد.[3] عبدالبهاء می‌گوید: «باید انسان تحرّی حقیقت کند و از تقلید دست بکشد؛ زیرا ملل عالم هر یک تقالیدی دارند و تقالید مختلف است. تقالید سبب جنگ و جدال شده است و تا این تقالید باقی است، وحدت عالم انسانی مستحیل است. پس باید تحرّی حقیقت نمود تا به نور حقیقت، این ظلمات زائل شود؛ زیرا حقیقت، حقیقت واحده است، تعدد و تجزّی قبول نکند... این تقالید، عالم انسانی را ظلمانی کرده، این تقالید، سبب حرب و قتال شده، این تقالید، سبب بغض و عداوت گشته. پس باید تحرّی حقیقت کنیم تا از جمیع مشقّات خلاص شویم و بصیرت روشن شود و به ملکوت الهی راه یابیم.»[4]
او می‌گوید: «نفوسی که منصف‌اند، فحص می‌کنند، تحقیق و تدقیق می‌کنند، همان فحص و تدقیق سبب هدایت آن‌ها می‌شود... می‌گویند: می‌رویم، می‌بینیم و تحرّی حقیقت می‌نمائیم.»[5]
البته واضح است که جستجوی حقیقت یک ارزش است، اما ذکر این نکته اهمیت فراوان دارد که فرد باید علاوه بر حق‌جویی، حق‌پذیر هم باشد. یعنی اگر حقیقتی را یافت، آن را بپذیرد، وگرنه بنا بر گفته‌ی عبدالبهاء، شعار حق‌پذیری و تحرّی حقیقت، دردی را دوا نمی‌کند.[6]
حال با روشن شدن مطالب بالا، این سؤال مطرح می‌شود که آیا این تعلیم، ابداع بهائیان است؟
از آنجا که بهائیان ادعا دارند این تعلیم ابداع آنهاست [7] در جواب باید گفت: این تعلیم در واقع یک تعلیم فطری است که در دین اسلام به وضوح قابل رؤیت است.
خداوند متعال می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ [زمر/17-18] پس بشارت ده آن بندگان مرا كه هر سخنی را می‌شنوند، پس نیكوترین گفتار را پیروی می‌كنند. ایشانند كه خدا راهنمائی‌شان فرمود و همانا ایشانند كه از خرد و بینش كامل برخوردارند.»
هر انسانی باید هرگاه با سخنی روبرو شد، تحقیق و تفحص کند و بهترین سخن را برگزیند.
جالب این‌جاست كه اگر چه عبدالبهاء به وضوح اعلام کرده بود که این تعلیم جدید است، در رویکردی تناقض گونه اعتراف می‌کند که این تعلیم تازگی ندارد: «حضرت موسی ترویج حقیقت كرد و هم چنین حضرت مسیح و حضرت ابراهیم و حضرت رسول و حضرت باب و حضرت بهاءالله، كل، تأسیس و ترویج حقیقت نمودند.»[8]
«اساس ادیان الهی یکی است، یک حقیقت است، یک روح است، یک نور است، تعدّد ندارد. از جمله اساس دین الهی تحرّی حقیقت است که جمیع بشر تحرّی حقیقت کنند.»[9]
لذا به روشنی پیداست كه این تعلیم، ابتكار خاص و ابداع ویژه‌ی بهائیت نیست؛ بلكه صدها سال قبل از پیدایش بهائیت، اسلام این تعلیم را مطرح و به آن سفارش کرده و مردم را به حق‌جویی و حق‌گویی و حق‌پذیری فرا خوانده‌ است.

پی‌نوشت:

[1]. البته در جایی دیگر، وحدت عالم انسانی را به عنوان اولین تعلیم بهائیت نام می‌برد: «اوّل تعلیم او وحدت عالم انسانی است»: عبدالبهاء، خطابات، بی‌جا: موسسه‌ی ملی مطبوعات امری، بی‌تا، ج 2، ص 5.
[2]. همان، ص 144.
[3]. «انسان چون به مقام بلوغ فائز شد، باید تفحّص نماید و متوکّلاً علی الله و مقدّساً عن الحبّ و البغض در امری که عباد به آن متمسّک‌اند، تفکّر کند و به سمع و بصر خود بشنود و ببیند»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، بی‌جا: موسسه‌ی ملی مطبوعات امری، بی‌تا، ص 11. (به نقل از بهاءالله)
[4]. عبدالبهاء، خطابات، بی‌جا: موسسه‌ی ملی مطبوعات امری، بی‌تا، ج 2، صص 144-145.
[5]. همان، ج 1، ص 189.
[6]. «جمیع ملل عالم از حیث اقوال كامل‌اند، جمیع ذكر می‌كنند كه محبّ خیرند، جمیع می‌گویند: صدق مقبول است و كذب مذموم... ولی جمیع این‌ها در عالم قول می‌ماند، عملی در میان نیست... اعمال اهل ملکوت، سبب حیات قلوب می‌شود، نه اقوال»: همان، ج 1، صص 127، 128 و 129.
[7]. «بهاء اللّه از افق ايران مانند آفتاب درخشيد، جميع آفاق را به انوار حقيقت روشن ساخت، حقيقت اديان الهی را ظاهر ساخت، ظلمت تقاليد را دفع نمود، تعاليم جديدی گذارد و به آن تعاليم شرق را زنده کرد.»: همان، ج ۲، ص ۱۴۴.
[8]. همان، ج 2، ص 5.
[9]. همان، ج 1، ص 66.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.