ديدگاه شيعه درباره صحابهی پیامبر و نقد ديدگاه وهابيون
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیدگاه شیعه، کسانیکه به دیدار و مصاحبت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) تشرف حاصل نمودهاند، به چند گروه، تقسیم میشوند و ما پیش از آنکه به شرح این سخن بپردازیم، شایسته است به صورت اجمال، «صحابی» را تعریف نماییم.
در اینجا، تعریفهای گوناگونی پیرامون صحابی پیامبر وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱ ـ سعید بن مسیب میگوید: «صحابی کسی است که به مدت یک یا دو سال با پیامبر بوده و همراه وی در یک یا دو نبرد، شرکت داشته و جنگیده است».[۱]
۲ ـ واقدی گوید: «دانشمندان برآنند که هر کس پیامبر را دیده و به اسلام گرویده و در امر دین، اندیشه نموده و به آن راضی گردیده است، نزد ما از اصحاب پیامبر محسوب میشود، گرچه به مدّت یک ساعت از روز باشد».[۲]
۳ ـ محمد بن اسماعیل بخاری آورده است: «هر کس از مسلمانان با پیامبر مصاحبت داشته و یا او را دیده، از اصحاب آن حضرت است».[۳]
۴ ـ احمد بن حنبل گوید: «هر کس یک ماه و یا یک روز و یا یک ساعت، با پیامبر مصاحبت داشته و یا آن حضرت را دیده، جزء اصحاب است».[۴]
در میان علمای اهل سنت، «عدالت صحابه» به عنوان یک اصل مسلّم پذیرفته شده است، به این معنا که هرکس مصاحبت با پیامبر را درک کرده باشد، عادل است![۵]
اینک در پرتو آیات روشنگر قرآن، به بررسی این سخن میپردازیم و دیدگاه شیعه را که برخاسته از منطق وحی است، میآوریم:
تاریخ، نام و نشان بیش از دوازده هزار تن را به عنوان صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) ضبط نموده است که در میان آنان، چهرههای گوناگونی وجود دارد. شکّی نیست که مصاحبت با پیامبر گرامی، افتخار بزرگی بود که نصیب گروهی گردید و امت اسلامی پیوسته به دیده احترام به آنان مینگریستند؛ زیرا آنان، پیشتازان آیین اسلام بودند که برای نخستین بار، پرچم شوکت و عزّت اسلام را به اهتزاز درآوردند.
قرآن کریم نیز به تمجید از آن پرچمداران پیشگام میپردازد و میفرماید: «لا یَسْتَوِیْ مِنْکُمْ مَنْ اَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الفَتْحِ وَقاتَلَ اُولئِکَ اَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِیْنَ اَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقاتَلُوا.[حدید/۱۰] آنانکه پیش از فتح (مکه)، بخشش و مبارزه نمودند، نسبت به کسانیکه پس از آن، انفاق و جهاد کردند، مساوی نیستند، بلکه در درجهای بالاتر قرار دارند».
در عین حال باید اعتراف نمود که مصاحبت با پیامبر خدا، کیمیایی نبوده است که ماهیت انسانها را دگرگون سازد و همه آنان را تا پایان عمر بیمه کند و در جرگه دادگران قرار دهد.
برای روشن شدن مسأله، سزاوار است پیش از هر چیز به قرآن که مورد اتفاق همه مسلمانان جهان است، روی آوریم و در حل این مسأله، از آن کتاب مقدس آسمانی مدد جوییم:
صحابی از دیدگاه قرآن
در منطق وحی، انسانهایی که به محضر پیامبر گرامی شرفیاب شده و مصاحبت ایشان را درک کردهاند، دو دستهاند:
گروه نخستین:
کسانیکه آیات جاودانه قرآن، به مدح و ستایش آنان میپردازد و از آنان به عنوان پایهگذاران کاخ مجد و شوکت اسلام، یاد میکند و ما در اینجا برخی از فرازهای کتاب الهی را پیرامون این دسته از صحابه، یادآور میشویم:
۱ـ پیشتازان نخستین
«وَالسّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِیْنَ وَالاَْنْصارِ وَالَّذِیْنَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسان رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأعَدَّلَهُمْ جَنّات تَجْرییْ مِن تَحْتَهَا الاَْنْهارُ خالِدِیْنَ فِیها أبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ العَظِیْمُ.[توبه/۱۰۰] و پیشتازان نخستین از مهاجران وانصار و کسانیکه به نیکی از آنان پیروی نمودند، خدا از آنان خشنود و آنان نیز از خدا خشنودند و خداوند، بهشتهایی را که در آنها نهرها جاری است، برای آنان مهیّا فرموده و این به حقیقت، رستگاری بزرگی است».
2ـ بیعت کنندگان در زیر درخت
«لَقَدْ رَضِیَ اللهُ عَنِ المُؤْمِنینَ إذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأنزلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أثابَهُم فَتحاً قریباً.[فتح/۱۸] خداوند از مؤمنانی که در زیر درخت با تو بیعت نمودند، خوشنود گردید و آنچه در دلهای آنان میگذشت را دانست، پس آرامش را بر آنان فرو فرستاد و پیروزی نزدیک را به آنان پاداش داد».
۳ـ مهاجران
«لِلفُقَراءِ المُهاجِرِیْنَ الَّذِیْنَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَاَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْواناً وَیَنْصُرُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ اُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ.[حشر/۸] برای مستمندان مهاجری که از دیار و دارایی خود رانده و دور شدند، در جستجوی فضل و خوشنودی خدا هستند و خدا و پیامبر را یاری مینمایند. آنان راستگویان هستند».
۴ـ اصحاب فتح
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَالَّذِیْنَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَریهُمُ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْواناً سِیْماهُمْ فِیْ وُجُوهِهِمْ مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ.[فتح/۲۹] محمد فرستاده خدا است و یاران و همراهانش بر کافران سخت دل و با یکدیگر مهربانند. آنان را در حال رکوع و سجود میبینی که در جستجوی فضل و خوشنودی خدا هستند و بر رخسار آنان، آثار سجده پدیدار است».
گروه دوم
دسته دیگر از کسانیکه مصاحبت پیامبر را درک کردند، مردمانی بودند دو چهره یا بیمار دل که قرآن کریم به افشاگری ماهیت آنان پرداخته و پیامبر را از وجود آنان بیم میدهد. در اینجا چند نمونه از این گروه را نیز یادآور میشویم:
۱ـ منافقان شناخته شده
«اِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ اِنّکَ لَرَسُولُ اللهِ وَاللهُ یَعْلَمُ اِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللهُ یُشْهَدُ اِنّ المُنافِقِیْنَ لَکاذِبُونَ.[منافقون/1] (ای پیامبر) آنگاه که منافقان نزد تو آمدند و گفتند: ما گواهی میدهیم که تو پیامبر خدایی، خدا میداند که تو رسول او هستی و هم او گواهی میدهد که منافقان دروغ گویانند».
۲ـ منافقان ناشناخته
«وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الاَْعْرابِ مُنافِقُونَ وَمِنْ اَهلِ الْمَدیْنَةِ مَرَدُو عَلی النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم.[توبه/۱۰۱] برخی از بادیه نشینان که در اطراف شما هستند، منافقانند و برخی از اهل مدینه، در نفاق فرو رفتهاند، تو آنها را نمیشناسی، ما میشناسیم».
۳ـ بیماردلان
«وَاِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالَّذِیْنَ فِیْ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ اِلاّ غُرُوْرا.[احزاب/۱۲] هنگامیکه منافقان و بیماردلان میگفتند وعده خدا و پیامبر، فریبی بیش نبوده است»!
۴ ـ گناهکاران
«و آخَرُونَ اعْتَرَفُوْا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللهُ اَنْ یَتُوْبَ عَلَیْهِمْ اِن اللهَ غَفُورٌ رَحِیْمٌ.[توبه/۱۰۲] برخی که به گناهان خود اعتراف کردند، عمل شایسته را با کار بد به هم آمیختند، باشد که خدا توبه آنان را بپذیرد، خدا آمرزنده و مهربان است».
علاوه بر آیات شریفه قرآن، روایات فراوانی، از ناحیه پیامبر گرامی در مذمت برخی از صحابه رسیده است که به عنوان مثال دو نمونه از آنها را یادآور میشویم:
۱ـ ابوحازم از سهل بن سعد روایت میکند که گفته است پیامبر گرامی فرمود: «أنا فرطکم علی الحوض من ورد شرب و من شرب لم یظمأ ابداً و لیردنّ علیّ أقوامٌ أعرفهم و یعرفوننی ثمّ یُحال بینی و بینهم.[۵] من شما را به سوی حوض، میفرستم هرکس بر آن وارد شود از آن مینوشد و هرکس بنوشد، تا ابد تشنه نمیشود و گروههایی بر من وارد میشوند که من آنان را میشناسم و آنان نیز مرا میشناسند، سپس بین من و آنان، جدایی میافتد.»
ابوحازم گفته است در حالیکه من این حدیث را میخواندم، نعمان بن ابیعیاش شنید، پس گفت: این چنین از سهل شنیدی؟ گفتم آری. گفت: گواهی میدهم که ابوسعید خدری نیز بر این حدیث چنین اضافه میکرد که پیامبر میفرماید: «اِنَّهُمْ مِنِّی فیقال انّک لاتدری ما أحدثوا بعدک فأقول سحقاً سحقاً لمن بدَّل بعدی.[۶] آنان از من هستند. پس گفته میشود تو نمیدانی که آنان بعد از تو چه کردند! پس من میگویم دور باد از رحمت خدا آنکه پس از من (احکام را) دگرگون ساخت».
از این جمله که «من آنها را میشناسم و آنان مرا میشناسند» و جمله دیگر که فرمود: «پس از من، دگرگون ساخت» معلوم میگردد که مراد از آنان، اصحاب آن حضرت هستند که مدّتی با ایشان همراه بودند (این حدیث را بخاری و مسلم نیز، روایت نمودهاند).
۲ـ بخاری و مسلم از پیامبر روایت کردهاند که فرمود: «یرد علیَّ یوم القیامة رهطٌ من اصحابی (أو قال من أمّتی) فیحلؤون عن الحوض فأقول یا ربّ أصحابی فیقول انّه لاعلم لک بما أحدثوا بعدک اِنّهم اِرتدّوا علی أدبارهم القهقری.[۷] در روز رستاخیز، گروهی از اصحاب من (یا فرمود از امّتم) برمن وارد میشوند، پس از حوض (کوثر) دور میگردند، (از ورود و نزدیک شدن آنان به حوض کوثر جلوگیری میشود) پس من میگویم: «خدایا! اینها اصحاب من هستند»، خدا میفرماید: تو به آنچه آنان پس از تو انجام دادند، آگاه نیستی، آنان به همان حالت سابق (دوران جاهلیت) بازگشتند».
نتیجه
از آیات قرآن و سنت پیامبر روشن میشود که اصحاب و افرادی که به مصاحبت پیامبر نایل شدهاند، همه در یک سطح و یک نواخت نبودند، بلکه گروهی از آنان، انسانهایی پیراسته و در اوج شایستگی بودند که خدمات ارزنده آنها سبب بارور شدن نهال نوپای اسلام گردید و دسته دیگر از همان آغاز، افرادی دو چهره و منافق، بیمار دل و و یا گناهکار بودند. [۸] و بدین بیان، نظر شیعه در مورد صحابه پیامبر که همان دیدگاه کتاب خدا و سنت است، روشن میگردد.
پینوشت:
[۱]. اسدالغابه، عز الدین ابن الأثیر، المحقق: علی محمد معوض - عادل أحمد عبد الموجود، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الأولى، سنة النشر: ۱۴۱۵هـ - ۱۹۹۴ م ج ۱، ص ۱۱ و ۱۲، طبع مصر.
[۲]. اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۱
[۳]. همان
[۴]. همان
[۵]. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ابن عبدالبر النمری، یوسف بن عبدالله (م ۴۶۳)، تحقیق: علی محمد البجاوی، نشر: دار الجیل، چاپ اوّل، بیروت، ۱۴۱۲ هـ. ق.، ج ۱، ص ۱۶۳، در حاشیه «الاصابه»، اسدالغابه، ج ۱، ص ۳ به نقل از ابن اثیر
[۶]. جامع الاصول (ابن اثیر)، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، الناشر: مکتبة الحلوانی - مطبعة الملاح - مکتبة دار البیان
الطبعة: الأولى، ۱۳۹۲ هـ، ۱۹۷۲ م، کتاب الحوض فی ورود الناس علیه، ج ۱۰، ص ۱۱۱، ح ۷۵۷۱.
[۷]. جامع الاصول، ج ۱۱، ص ۱۲۰، ح ۷۹۷۳
[۸]. برای توضیح بیشتر، به قرآن مجید، سوره منافقون مراجعه فرمایید.
افزودن نظر جدید