اسلام وهابی علیه اسلام ناب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آمريكا در دهه 40 ميلادی، در عمل، جایگزين بريتانيا در منطقه شد، ولی در مقايسه با استعمار كهنهكار بريتانيا كه به سادگی میتوانست با عوامل تهديد كننده منافع خود در منطقه مقابله كند، با مشكلات بيشتری روبه رو بود. آمريكا در اوايل دهه 50، حضور خود را در عربستان سعودی با ايجاد پايگاه هوايی در ظهران و كشيدن خط لوله نفت به بندر صيدای لبنان افزايش داد. اين كار به طور هم زمان بر اهميت نقش اقتصادی و سياسی عربستان سعودی در منطقه خليج فارس و خاورميانه افزود. آل سعود برای جلب حمايت آمريكا و به طور كلی جهان غرب، مجبور به پرداخت هزينههای هنگفتی بوده است كه از آن جمله میتوان به چند مورد زير اشاره كرد:
1. كمك به كشورهای عرب و بهبود شرايط زندگی مردم آن؛
2. جلوگيری از حركتهای ضد آمريكايی؛
3. پايين نگاه داشتن قيمت نفت با عرضه بيشتر آن در بازارهای جهانی به نفع استكبار جهانی؛
4. خريد تسليحات از غرب؛
5. جلوگيری از ظهور گرايشهای افراطی در منطقه.
آل سعود، اين فعاليتها را به اندازهای گسترش داد كه در عمل، پیگيری آنها با ديگر منافع و هدفهای ملی عربستان سعودی ارتباطی نداشت. در اين شرايط، سياست سركوب گرانه، سانسور شديد مطبوعات در داخل و خارج و نبود مجلس و ديگر نهادهای دموكراتيك، حاكمان عربستان را در وضعيتی قرار میداد كه در عمل، منافع خاندان آل سعود را جایگزين منافع ملی كنند. حمايتهای بیدريغ غرب به ويژه آمريكا از عربستان سعودی (وهابيت)، اين كشور را در موقعيتی قرار میداد تا هيچ نهاد و دستگاهی، خود را پاسخگوی مردم نداند. غرب به منظور حفظ منافع اقتصادی خود كه از طريق آل سعود تأمين میشد، بسياری مسائل از جمله رعايت نشدن حقوق بشر و وجود فساد و رشوه خواری در دستگاه حكومتی آل سعود را ناديده میگرفت.
پس از پيروزی انقلاب اسلامی، استكبار جهانی به خوبی دريافت كه اگر تلاشهای خود را در راستای تقويت كشوری مانند عربستان به منظور جلوگيری از نفوذ و گسترش انقلاب اسلامی ايران و منحرف ساختن گروههای اسلامی تأثير پذيرفته از انقلاب اسلامی در منطقه و ايجاد گروههای معارض و منحرف برای مقابله با آن متمركز نكند، بايد در آينده شاهد يك رستاخيز وسيع اسلامی باشد.
بر همين اساس، حركتهای تفرقه گرايانه سپاه صحابه در پاكستان و گروه طالبان در افغانستان و فعال شدن وهابيان سعودی در كشورهای تازه استقلال يافته مسلمان در آسيای ميانه، در ابعاد مختلف سياسی، اقتصادی و فرهنگی، گويای اين واقعيت است كه وهابيت برای تأمين منافع استكبار جهانی و مقابله با انقلاب اسلامی چنين كاری را انجام داده و گروههايی را ساماندهی كرده است. در حال حاضر، وهابيت به عنوان بهترين و كارسازترين حربه در مقابله با اسلام ناب و انقلاب اسلامی در خدمت برنامهريزیهای استكبار جهانی درآمده است.
در يك كلام، استكبار جهانی با اهداف و برنامه ريزیهای سلطه جويانه، به عنوان عامل سياسی و وهابيت به خاطر روح ضدشيعی و ضداسلامی به عنوان عامل مذهبی، يكديگر را يافتهاند و از همه امكانات در بدنام كردن و رويارويی جدی با انقلاب اسلامی بهره میگيرند. برپايی مؤسسههايی مانند: رابطة العالم الاسلامی و مؤتمر العالم الاسلامی، جلب همكاری دانشگاهيان، نويسندگان و عالمان دين، تسلط بر ساختار خبری جهان اسلام، حضور فعال در مراكز مهم اسلام شناسی، اطاعت بیچون و چرا در ابعاد سياسی و اقتصادی از غرب، پشتيبانی از دولتهای واپسگرای مسلمان در برابر خيزشهای انقلابی و هماهنگی و همكاری با دشمنان جمهوری اسلامی، بيانگر فعاليتهای وهابيت سعودی به عنوان عامل استكبار جهانی در رويارويی با انقلاب اسلامی است.
اكنون إتّكا به دو عامل سياسی (وابستگی به بلوك غرب) و عامل اقتصادی (اتكا به دلارهای نفتی و امكانات مالی فراوان)، وهابيان را قادر ساخته است تا با ايجاد مدرسههای علميه، كانونهای تحقيق و مطالعه و مراكز علمی، فرهنگی، تبليغی و مؤسسههای خيريه، سرمايهگذاریهای هنگفتی در سراسر جهان برای تبليغ وهابيت به انجام رسانند. در بيشتر اين مراكز، با وجود پیگيری خط مشی وهابيت، هرگز عنوان نام آن فرقه را مطرح نمیكنند، بلكه با نام كلی اسلام فعاليت میكنند. بنابراين، در حال حاضر ما با شبكه سراسری به نام «اسلام عليه اسلام ناب» و اسلام راستين روبهروييم كه جهت دهی سياسی آن را استكبار جهانی و پشتوانههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن را وهابيان عهدهدار شدهاند.[1]
پینوشت:
[1]. اکبر اسد علی زاده، چالشهای فکری و سیاسی وهابیت، قم، 1384
افزودن نظر جدید